Saturday, December 31, 2011

تشویق به تحریم انتخابات، توهین و اعتراض به تقلب در انتخابات، از مصادیق مجرمانه


مشاور قضایی دادستان کل کشور فهرست ۲۵ بندی مربوط به "مصادیق محتوای مجرمانه مرتبط با انتخابات مجلس شورای اسلامی" را اعلام کرد و گفت: انتشار محتوای مجرمانه که در این فهرست تعیین شده "جرم" محسوب می‌شود - خبرگزاری فارس
سرانجام ۲ سال و نیم پس از شکنجه‌ها و قتل و سرکوب معترضان به تقلب در انتخابات ۸۸ حکومتیان، به این صرافت افتادند، تا از این پس تعدی به مردم را رنگ و لعاب قانونی بدهند، اما مگر آیا فرقی هم می‌کند؟ کشتار و شکنجه و زیر گرفتن معترضان، قانون بردار نیست، و نمی توان با چسباندن اعتراضات متمدنانه یک ملت، به مثلا مصادیق مجرمانه، از زیر بار مسولیتِ ظلم و جور، شانه خالی کرد 

این‌هایی که مشاور قضایی به عنوان فهرست ۲۵ بندی، اعلام کرده است یا در قانون صراحت دارد یا ندارد. اگر دارد چه نیازی‌ست بر تاکید دوباره؟ و اگر ندارد، برای تفسیر قانون شما چکاره‌اید؟ این تدابیر و تفاسیر به خیال خام شما برای ترساندن، مردم و مطبوعات است. اما به‌نظر می‌رسد رژیم جمهوری اسلامی هنوز درک درستی از میزان دل کندن مردم از این رژیم ندارد. سوال اساسی اینست که آیا با زور سرنیزه و تهدید می‌توان منویات قلبی یک ملت را تغییر داد؟ اگر اینطور بود همه‌ی رژیم‌های خونخوار و مستبد تاریخ با در دست داشتن ابزار بهتر سرکوب و آمران هوشمندتر، می‌باید تا ابد، بر مردم حکم می راندند

Friday, December 30, 2011

به علی مطهری اعتمادی نیست، او دارد با مردم دو دوزه بازی می‌کند


علی مطهری طی دوره جاری در مجلس شورای اسلامی، بسیار تلاش کرد تا خود را رهبر مخالفان احمدی‌نژاد و دولتش بنمایاند، و از این بایت برای خودش در بین افکار عمومی، اعتباری دست و پا کند، اما آیا او توانسته است ، بدون اینکه علی خامنه‌ای را به لحاظ عملکردش پیرامون سرکوب مردم در بعد از انتخابات ۸۸ بطور مستقیم مورد سوال و سرزنش قرار دهد، در تحقق اعتبار، موفقیت کسب کند یا نه، موضوعی است که میزان محبوبیت او و به تبع آن حرف شنوی مردم از او در رای دادن به او در انتخابات اسفند ماه، آنرا نشان خواهد داد

علی مطهری چندین بار نشان داد که با چراغ سبز بیت رهبری، مجوز حمله به دولت را دریافت کرده است و آخرین آن رهبری گروهی بود که به او واگذار شد تا تلاش کند، طرح سوال از احمدی‌نژاد را به صحن مجلس بکشاند، که ظاهرا در دقیقه ۹۰ علی خامنه‌ای در اثر فشار و تهدید احمدی‌نژاد مبنی بر افشاگری نسبت به نزدیکان خامنه‌ای مبنی بر دست داشتن در چپاول ملت، عقب‌نشینی کرد و علی لاریجانی و هیات رییسه مجلس را واداشت تا سوال از رییس دولت را هوا کنند

آقای علی مطهری! تلاش شما مذبوحانه است برای داغ کردن تنور انتخابات. هشدار شما مبنی بر اینکه اگر مردم در رای‌گیری شرکت نکنند، تندروها کرسی‌های مجلس را اشغال خواهند کرد، گوش شنوایی در میان مردم حوزه انتخابیه شما نخواهد یافت

  آقای مطهری! شما به‌جای آنکه به تحریم کنندگان انتخابات بپیوندید، و نیمچه آبرویی را که هر از گاهی کسب کرده‌اید، به یکباره فرو نریزید، بطور مکرر از اطلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات دعوت می‌کنید. کهنه سیاستمدارانی که اکنون به این درک رسیده‌اند، برای بقای حکومتی باید حیثیت خود را فدا کنند، که سردمداران آن برای ایشان پشیزی ارزش قائل باشند

 آقای مطهری! رژیم نشان داده است که در این حکومت، شرکت مردم در انتخابات و رای آنها، اثری در سرنوشت سیاسی‌شان ندارد، و اگر هم پی گیر مطالباتشان باشند، سر از شکنجه‌گاه‌هایی همانند کهریزک، اوین، زیرزمین وزارت کشور و ده‌ها پستوی خوفناک دیگر، در خواهند آورد
آری، سعی حکومت در اپوزیسیون سازی‌های قلابی، و دوقطبی نشان دادن فضای سیاسی کشور در میان خودی‌های حکومت تاکنون راه به جایی نبرده است و نخواهد برد. هیچ جناحی دیگر قادر نیست با ساختار موجود این رژیم که ولایت مطلقه فقیه با دستانی آلوده به خون در راس آن و انبوهی دروغ و دزدی و جنایت در بدنه آن نهفته و آشکار است، با بزک کردنش، آنرا حفط کند. به یک کلام: به علی مطهری اعتمادی نیست، او دارد با مردم دو دوزه بازی می‌کند
   


Thursday, December 29, 2011

آقای بهنود عزیز! حالا پیش‌بینی شما از میزان مشارکت مردم در انتخابات چقدر است؟


آقای بهنود عزیز! امیدوارم به یاد بیاورید که در برنامه پارازیت شماره ۱۲ امسال که در ۴ تیر، از صدای آمریکا به نمایش درآمد، شما بدون هر مکث و خیلی محکم از شرکت ۶۰ درصدی مردم در اسفندماه خبر دادید، که همان زمان هم مبنای علمی حدس و پیش‌بینی شما کاملا روشن نبود حتا برای طرفداران‌تان. بعدتر نیز در گوشه و کنار و در برنامه‌ای در بی بی سی فارسی، همین عدد را با ۵ درصد اینور آنور، تکرار کردید. اما امروز که مطلب شما را در سایت بی بی سی با عنوان "انتخابات مجلس در ایران ..." خواندم، ضمن لذت بردن از نوع نگارش شما از تاریخ، به‌نظرم رسید اگر این‌بار از میزان مشارکت مردم در انتخاباتِ پیش روی، از شما سوال شود، پاسخ شما سخت متفاوت خواهد بود از پیش‌بینی شما نسبت به ۶ ماه گذشته
آیا براستی برداشت من درست است؟ آیا آنزمان که شما چنان تخمینی را اعلام می کردید، انتظار داشتید که سردمداران حکومت، بی‌شماری از کهنه سیاست‌مداران دوران حاکمیت خود را در بازی شرکت ندهد و نیز آیا پیش‌بینی می‌کردید همان کهنه سیاست‌مداران، بگونه‌ای انتخابات را تحریم کنند؟
اگر دولتمردان و حاکمان مردانگی به خرج دهند - که بعید می‌نماید - و تعداد شرکت‌کنندگان واقعی در انتخابات اسفند ماه را اعلام کنند و یا اگر سیستم نظارتی‌ای خارج از ارگان های حکومتی بتواند، اندازه بگیرد این تعداد را، به گمان من، با توجه به اینکه مردم هنوز پاسخ به این سوال که "رای من کو؟" را نیافته اند از سربند انتخابات ۸۸، این تعداد مشتمل بر جیره خواران، نظامیان و شبه‌نطامیان و بسیاری از "مجبوران" و با همان معیارهای شما، نخواهد توانست از ۲۵ درصدِ واجدین شرایط فراتر رود! البته آفتاب زیر ابر نخواهد ماند و هستند کسانی از داخل همان سیستم، که پرده از مشارکت واقعی مردم را بالازده و واقعیت را عریان کنند و نیز ترفندهای حکومت برای نمایاندن دروغین استقبال پرشور مردم، از انتخابات را برملا سازند 

Wednesday, December 28, 2011

تصمیم به بستن موقت تنگه هرمز: خالی‌بندی یا قدرت‌مندانه؟

عکس تزیینی از صفحه اول روزنامه کیهان اوایل جنگ عراق و ایران

در خبرها آمده است که نیروی دریایی جمهوری اسلامی برای زَهره چشم گرفتن از قدرت‌های بزرگ دنیا، مانوری را در خلیج فارس و در محدوده‌ی تنگه هرمز آغاز کرده‌اند و در همین حال آنرا مهرورزی به مردم و دولت‌های منطقه نامیده اند! در همین رابطه فرمانده نیروی دریایی ادعا کرده‌ است که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی، آمادگی بستن تنگه هرمز را به صورت موقت در دست طرح‌ریزی دارند که نهایی کردن عملی آن منوط به تصمیم بزرگان نظام است. از سوی دیگر رحیمی معاون اول رییس جمهور نیز اعلام کرده است که در صورت تحریم نفت از سوی جامعه جهانی، تنگه هرمز از سوی رژیم جمهوری اسلامی بسته خواهد شد

استفاده از کلمه "بزرگان" مدتها‌ است که در لابلای ادبیات گفتاری مسولان موج می زند، اما چون همه می‌دانیم همه تصمیمات به عهده یک‌نفر است به نام علی خامنه‌ای، پس مقصود از "بزرگان" یعنی همان علی خامنه‌ای. اما چون این بارِ نخست نیست که مسولان جمهوری اسلامی، لاف می‌زنند، و کشورهای قدرتمند را تهدید می‌کنند، اما ظاهرا چون زورشان نمی‌رسد تهدیدهای خود را عملی کنند، موضوع در حد لاف باقی می‌ماند و به اجرا در نمی‌آید. زمانی که دانش‌آموز ابتدایی بودم، یادم می‌آید که بعضی از بچه‌هایی بودند که همیشه دیگران را مورد اذیت و آزار قرار می‌‌دادند، و هنگامی‌که سرانجام کار به کتک کاری کشانده می‌شد، وقتی کتک می‌خوردند، زار زار گریه و زیر مشت و لگد، فحش خواهر و مادر را نصیب کتک‌زننده می‌کردند و خلاصه با مداخله عده‌ای از بچه ها دعوا فیصله می‌یافت. اما فرد کتک خورده به عنوان بچه‌پر رو در بین همه شناخته می‌شد و هر روز آش و کاسه همین بود

جمهوری اسلامی هم مثل همان بچه‌ی دوران ابتدایی است که زیر زیرَکی اذیت می‌کند و موقع کتک خوردن که می رسد همزمان با گریه و زاری دست از فحش خواهر و مادر بر نمی‌دارد، و خلاصه داستان ادامه می‌یابد با این تفاوت که بچه کتک‌خورده بزرگ می شود و دست از اذیت و آزار بر میدارد، اما جمهوری اسلامی ۳۰ سال است که در همان برهه ۵۷ گیر کرده است! به آن بزرگان(!) توصیه می‌کنم که اگر زور و قدرت دارید، یک بار برای همیشه تهدیدتان را عملی کنید، به‌شرطی که نیایید بگویید که مثلا تنگه را موقتا برای دقایقی بستید،  ضمن اینکه ممکنست از این فرصت بهتر دیگر دست ندهد، برای اینکه همه را سر جایشان بنشانید! تو را به‌خدا عملی کنید این تهدید را و بگذارید مردم احساس کنند که حکومتی قوی و مقتدر پشت سر آنهاست: مرگ یکبار و شیون هم یکبار، تا معلوم شود که این آخرین، تهدید، خالی‌بندی از جنس قبلی‌ها نیست

برق سرنیزه‌ها را دارم می‌بینم، هرگروهی، حاکم شود به دیگری رحم نخواهد کرد


می‌دانم خیلی از شما این مطلب را نمی‌پسندید، اما واقعیت تلخی‌ را می‌خواهم بیان کنم که وجود دارد: چقدر آشکار اما به‌موقع خود را عریان کرده‌ایم در برابر دیگران. هیچ از فحاشی و دشنام و متلک و حسادت و کینه کم نگذاشته‌ایم. متاسفانه فضای "بالاترین" شده است پر از نفرت. به‌رغم اینکه خوش خط و خال می‌نماییم، از عشق و همبستگی و مهربانی، خبری نیست

با این وضعیت دشوار - که مشت نمونه‌ای می‌تواند باشد از خروار - چشمم آب نمی خورد، کشورمان به راه درست بیفتد حتا اگر قدرت از چنگ حاکمان فعلی بدر آوریم و تحویل بعدی‌ها - از هر قماشی که می‌خواهند باشند - دهیم. با این روحیه‌هایی که من یافتم، یقین دارم که اگر در دنیای واقعی در کنار یکدیگر بودیم، حتما خونِ هم نیز می‌ریختیم. سخن کوتاه : برق سرنیزه‌ها را دارم می‌بینم، هرگروهی که حاکم شود به دیگری رحم نخواهد کرد، این یک هشدار جدی‌ست، چنانچه تغییر رویه ندهیم و همدلی را عملی نکنیم، راه به‌جایی نخواهیم برد. من مرده و شما زنده، آنرا به عینه خواهید دید

Sunday, December 25, 2011

جنگ نرم، واژه‌ی من درآوردی رژیم، برای سرکوب و خفقان بیشتر مردم


جنگ نرم بهانه‌ای‌ست برای سرکوب. طبق گفته مسولان و مثال‌هایی که تاکنون در عرصه جنگ نرم ارائه نموده‌اند، این جنگ به زعم حکومت جمهوری اسلامی چیست: اعتراض، انتقاد، صف بستن برای خرید ارز و سکه، راهپیمایی، نامزد انتخابات نشدن، شرکت نکردن در انتخابات و رای ندادن، نوشتن نامه به رهبر، تشکیل اِن.جی.او برای کمک به مستمندان و سامان دادن به بچه‌های بی‌سرپرست خیابان‌ها و کارتن‌خوابها و نیز یاری رساندن به بیماران ایدزی و معتادان، وکالت متهمان سیاسی را قبول کردن، به سلک درویشان در آمدن، شرکت در مراسم کفن و دفن، برگزاری مراسم سالروز قتل‌های زنجیره‌ای، مصاحبه با رسانه‌های خارجی، آگهی دادن به تلویزیون‌های ماهواره‌ای، بدحجابی، آب‌بازی جوانان در پارک‌ها، شرکت در مراسم افطاری، گردهم‌آیی برای جشن کریسمس، مخالفت بانوان با قوانین زن‌ستیز، کش دادن مساله اختلاس‌ها توسط مطبوعات و بسیاری دیگر از این دست، بهانه‌ای شده است برای زَهره چشم گرفتن از مردم

در جنگ واقعی یا به تعبیر حکومت جنگ سخت، ابزار جنگی کاملا مشخص است: گلوله است و تانک، هواپیما است و زیردریایی، توپخانه است و سنگر، اما آنجا که خارجی‌ها به رغم تحریکات رژیم جمهوری اسلامی تن به آن نداده‌اند، و حکومت قادر نشده است با بهانه‌ی جنگ، خفقان بیشتر بوجود آورد، واژه‌ی من درآوردی جنگ نرم را ساخته و بهانه‌ای کرده است تا بیش از پیش نظامیان و امنیت‌چی‌ها را به فضای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی کشور و به زندگی عادی ملت، وارد کند. این جنگ یک جنگ روانی است بر علیه ملت


Wednesday, December 21, 2011

شکنجه‌شدگان و قربانیان دوران سیاه جمهوری اسلامی، هزاران هزار برابر دوران شاه


محمدحسن قدیری ابیانه از پاچه‌خواران و مزدوران رژیم جمهوری اسلامی افاضاتی فرموده‌اند که جای شرم و ننگ فقط و فقط برای رژیم ددمنش و خونخوار جمهوری اسلامی باقی‌ می‌گذارد. او در یک مانور تبلیغاتی از شکنجه‌شدگان و اموال مصادره شدگان دوران محمد رضا شاه خواسته است که از بازماندگان شاه از جمله رضا پهلوی شکایت و درخواست غرامت کنند

با وضعیتی که طی۳۳ ساله گذشته بر مردم ما رفته است، سران رژیم جمهوری اسلامی، آنقدر روی همه جنایتکاران تاریخ بشریت را سفید کرده است، که خود شاهد بوده ام بارها و بارها کسانی از ناراضیان و آسیب‌دیدگان دوران گذشته، شادی روح محمد رضا شاه، را خواستار شده‌اند و او را به لحاظ نبود آزادی‌های سیاسیِ آن دوران بخشوده‌اند. اما دوران سیاه جمهوری اسلامی با هیچ ابزار و نیرنگی، نه در قلب‌هایمان و نه در اذهان‌مان پاک نخواهد شد. نبود آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دوره حکوت ۳۳ ساله را هرگز فراموش نخواهیم کرد. دوران سیاه اعدام‌های فله ای اوایل دهه ۶۰ و سپس‌تر شکنجه و اعدام سال‌ تیره ۶۷ از یاد هیچ عدالت‌خواهی زدوده نخواهد شد. کشتار دگر‌اندیشان و قتل‌های زنجیره‌ای لکه ننگی‌ست که بر پیشانی علی خامنه‌ای نقش برجسته‌ای بصورت پینه بسته است. دوران شکنجه و محرومیت‌های اجتماعی و شهروندی دانشجویان و پیروان سایر مذاهب، همچنین ظلمی که بر زنان آزادی‌خواه و روزنامه‌نگاران و وکلای باشرف رفته است، نیز اضافه باید کرد صد‌ها هزاران انسان‌ بی‌گناهی که بدلیل ادامه نابخردانه جنگ یا کشته شدند، یا معلول و یا مفقود، و قتل و تجاوز و شکنجه معترضان بی‌گناه دوران پس از انتخابات، جای هیچ بحث و گفتگویی باقی نمی‌گذارد و علی خامنه‌ای و همدستان پلیدش برای هر کدام از آنها باید ده‌ها بار مجازات شوند. پس اگر چنین ادعایی در برابر دادخواهی رضا پهلوی - آنهم نه برای خودش که برای ملت ایران - عنوان شده است، این رزم‌خواهی محکوم به شکست حتمی جمهوری اسلامی خواهد بود و رهبر جمهوری اسلامی - که براستی قبرستان های کشور را آباد کرده است - باید شلوارش را هم بفروشد تا قادر شود تاوان این ملت ستم کشیده را بپردازد: در یک کلام، شکنجه‌شدگان، مصادره شدگان و قربانیان دوران جمهوری اسلامی، هزاران هزار برابر دوران شاه تخمین زده شده است

کشتی مُلک درانتطار کدام کشتی‌بان است تا درِ این‌ خانه‌ی قشنگ ایرانی در واشنگتن گشوده شود؟

عکس‌های همراه این چند خط، درون و بیرون سفارت ایران را در آمریکا نشان می‌دهد. سفارتخانه‌ای که پس از  تیرگی و قطع روابط سیاسی دو کشور، بدون استفاده مانده است. معماری، تزئینات و لوازم داخل سفارت بویژه قالی‌های نفیسِ آنجا، بسیار باشکوه طراحی و چیدمان شده و با نقاشی‌ها و آیینه‌کاری‌هایی که به چشم می‌خورد، حکایت ازهنر و معماری غنی ایرانی وذوق و سلیقه‌ای ویژه دارد. سوال اساسی اینست که کشتی مُلک در انتطار کدام کشتی‌بان است تا درِ این خانه‌ی ایرانی گشوده شود؟ و آیا می‌توان انتظار داشت، تغییرات چنان با سرعت شتاب گیرد که بزودی شاهد بازگشایی خانه‌ی خودمان، در واشنگتنِ ایالات متحد آمریکا باشیم؟

Monday, December 19, 2011

علی مانده است و حوضش: علی خامنه‌ای، تنهای تنها در صحنه‌ی داخلی و بین‌المللی


چنانچه روابط غرب با کره شمالی رو به عادی شدن بگذارد ایران باید انتظار قطع کمک های فنی - نظامی کره به ایران را داشته باشد، که این رخداد چندان هم دور از ذهن نیست (از رفت و آمدهای گاه و بیگاه افراد سرشناسی از دستگاه دیپلماسی مستقر در واشنگتن، به پیونگ‌یانگ، به بهانه مذاکره پیرامون مراکز هسته‌ای کره شمالی، در طی سال‌های گذشته، می‌شد چنین استنباط کرد که سردی روابط رو به گرمی دارد اما با وجود رهبر بیمار، برملا شدن حرارت آن چندان به صلاح نبود.) می‌توان به این باور رسید که یکی دیگر از حامیان رژیم جمهوری اسلامی - چه به‌دلیل بی‌ثباتی ناشی از جوانی وارث قدرت و چه به سبب نزدیکی به غرب -  از لیست تکیه‌گاه‌ها خارج خواهد شد

به باور من در طول ۳۲ سال حاکمیت حاکمان فعلی جمهوری اسلامی، هیچگاه این رژیم در جامعه بین‌المللی تا این حد تنها نبوده است. کشورهای اتحادیه اروپا و دو کشور آمریکا و کانادا در بدترین نوع رابطه با رژیم ایران بسر می برند. کشورهای ترکیه و برزیل که خیلی زود از جمع یاران بیرون جهیدند. لیبی که سرنوشتش معلوم شد. سوریه که خود تا خرخره گرفتار اوضاع رو به سقوط داخلی‌ست. کشور‌های آسیای میانه که دم دمی مزاح هستند. ونزوئلا که با توجه به دست به گریبان بودن چاوز با بیماری سرطان، چندان امیدی برای سران جمهوری اسلامی باقی نگذاشته و اما دو قدرت چین و روسیه، چنانکه تجربه تاریخی نشان داده است، در معادلات و زد و بندهای جهانی، سرانجام به اردوی غرب خواهند پیوست

در داخل کشور نیز اوضاع بهتر از این قابل ترسیم نیست و مشکلات رژیم و در راس آن علی خامنه‌ای با ملت و ریزش نیروهای "خودی" بویژه از پس از انتخابات ۸۸ کاملا روشن است

اما از این نکته نباید غافل شد که علی خامنه‌ای دارد تلاش می‌کند با بکارگیری ابزارهای تبلیغاتی در جناح مخالفانش تفرقه اندازد و تازه ترین دستاویز این اختلاف نیز می‌تواند بحث انتخابات باشد، که از یکسو دل هیچکس از جناح‌های غیراصول‌گرا با شرکت در آن راضی نیست (اعلامیه شورای هماهنگی) که طبیعی نیز به‌نظر می‌رسد چرا که  شروط آنها برای شرکت در انتخابات  پذیرفته نشد و به زبان عامیانه یکدیگر را تحویل نگرفتند، اما از سوی دیگر طرفداران خامنه‌ای بگونه‌ای امنیتی دارند بستری را فراهم می‌آورند برای اعتراف‌گیری زیرکانه طی مصاحبه‌ها - پیرامون انتخابات اسفندماه - از چهره‌های شناخته‌شده‌تر جناح اصلاحات که از قضا بنا بر مسلکی که دارند چندان سر نترسی هم ندارند در امور سیاسی، و هیچگاه نیز این ترس یا مصلحت‌اندیشی و درگیر شدن با اصول‌گرایان و بیت‌رهبری را پنهان نکرده‌اند. بهرحال در مقطع بسیار حساسی بسر می‌بریم و می‌طلبد که ضمن ارائه نقطه‌نظرات منطقی در مورد تحریم انتخابات در روند برملا کردن حیله‌گری دستگاه امنیتی رژیم، آنها را بیش از پیش افشا  و هشیاری و شکیبایی خود را نیز حفظ نماییم، که در غیر اینصورت بیشترین بهره را از تفرقه، خامنه ای و همدستانش عاید خود خواهند کرد

*** 

آنچه که از سایر موضوع‌ها شفاف‌تر می‌نماید مثلی است معروف که می‌گوید: علی مانده است و حوضش که حکایت علی خامنه‌ای‌ست که تنهای تنها مانده است در صحنه داخلی و بین المللی

Sunday, December 18, 2011

یک بستر و دو رویا: به تور افتادن پرنده مدرن جاسوسی آمریکایی



خدا کند که اشتباه نکنم و حافظه‌ام مرا درست یاری دهد به نوشتن موضوعی که می‌خواهم درباره‌اش گفتگو کنم. سالها قبل (اوایل دهه سال‌های ۶۰ هجری شمسی) در بخشی از کتاب "یک بستر و دو رویا" به نویسندگی آندره فونتن سردبیر سیاسی آنزمان لوموند فرانسه، و ترجمه استادانه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، به موضوعی برخوردم که به لحاظ کم‌تجربگی‌ام در شنیدن زد و بندهای دنیای سیاست، برایم بسیار شگفت‌آور می‌نمود. اما داستان را باید با معرفی کوتاهی از کیسینجر آغاز کرد: کیسینجر یکی از متفکرین و تصمیم سازان سیاست خارجی آمریکا، و یکی از برجسته ترین وزرای امور خارجه آمریکا (برجستگی از منظر خود سیاستمداران و مردم آمریکا) است که در زمان نیکسون همو بود که به عنوان معمار اصلی ذوب شدن یخ روابط مابین چین و آمریکا و برقراری رابطه‌ی گرم و باثبات سالیان بعدِ چین با جامعه بین المللی مشهور است. پس از شکست بزرگ اعراب از اسراییل در سال ۱۹۶۷ که به جنگ ۶ روزه معروف شد و اشغال بخش‌های مهمی از سرزمین اعراب توسط اسراییل طی همان جنگ، آندره فونتن نقل می‌کند، که کی‌سینجر در همان زمانها به اسراییلی ها گوشزد می‌کند باید در جنگ دیگری که پیش می‌آید (۱۹۷۳) بگونه‌ای تن به شکست داده و بخش‌هایی از اراضی اشغالی را به کشورهای عربی بازپس دهد و با اعمال این سیاست، حس خدشه دار شدن غرور ملی و تحقیری که در اعراب در اثر شکست ۱۹۶۷ درشان بوجود آمده از بین برود و احساس ملت عرب با حس پیروزی و اعتماد به نفس جایگزین شود تا شاید احساس تازه بتواند از درجه انتقام جویی ها بکاهد، و در طی زمان اعراب را به گرد میزی با اسراییلیان به گفتگو نشاند، تا زخم‌های تاریخی آلام یافته و به مودت بدل گردد

به گمان نگارنده‌ی این نوشتار، در صورت عدم وقوع انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران، نظراتی که کیسینجر ارائه داده بود نعل به نعل بمورد اجرا در می‌آمد، چنانچه دیدیم به رغم تحریک کردن اعراب از سوی تهرانِ پس از انقلاب - چه در زمان خمینی و چه در زمان خامنه ای - اما بسیاری از کشورهای عربی و شخصیت های مبارز که روزی حاضر نبودند، سر به تن اسراییل باشد از جمله کشور مصر، اردن و مراکش و رهبر گروه عمده فلسطینیان، یعنی یاسرعرفات، به چنین مذاکراتی تن دادند و آنچه فونتن از قول کیسینجر نقل کرده بود در کتاب "یک بستر و دو رویا" و یا تحلیل خود فونتن بود از روابط پشت پرده سیاست‌های آمریکا به مدیریت کیسینجر، تقریبا تحقق یافت

اما همه اینها گفتم که ماجرای دیگری را بگویم و قصدم به هیچ عنوان یادآوری دشمنی یا دوستی اعراب و اسراییل نبود. آنچه که ذهن مرا مشغول کرده‌ در یک‌هفته اخیر، به تور افتادن مبهم مدرن ترین هواپیمای جاسوسی و نظامی (پرندهٔ هدایت پذیر از دور) آمریکایی است، که سر از ایران درآورد، و نمایش آن توسط دستگاه تبلیغاتی رژیم و سپس عدم اجابت درخواست رییس جمهور آمریکا از سوی حاکمان ایران مبنی بر بازپس‌گیری هواپیمای مورد بحث، همه و همه سبب شد تا شوری برپا سازد و به نوعی به یک غرور ملی تبدیل گردد. اما اگر ایجاد چنین غروری از همان جنسی باشد که کیسینجر در نظر داشت و آندره فونتن، آنرا مورد تحلیل قرار داد برای جنگ میان اعراب و اسراییل، باید در انتظار تحولات دیگری نیز بود که پس از ارضا غرور ملی در پی خواهد آمد

Thursday, December 15, 2011

تحریم ، جنگ و دادخواهی یک ملت


روی سخنانم امروز با آزادیخواه زجر کشیده اکبر گنجی است، پیرامون سه موضوع: تحریم، جنگ و دادخواهی ملت
آقای اکبر گنجی

چه آنروزها که در داخل کشور با جنایتکاران دست و پنجه نرم می کردید و چه هنگامی که در زندان رژیم، آبرویی برای ستمگران باقی نگذاشتید و چه آنزمان که به خارج از کشور آمدید، و در روند افشاگری ها و روشنگری‌ها گام برداشتید و چه زمانی‌که برای جلب توجه افکار عمومی بین‌المللی نسبت به سرکوب مردم بی‌دفاع در وقایع پس از انتخابات، پاره ای از ساکنان خارج از کشور را به تحصن در برابر سازمان ملل برانگیختید و چه سرانجام اظهارات معترضانه شما پیرامون جنگ احتمالی را رسانه‌ای کردید، همه و همه برای من تحسین‌برانگیز بوده است. اما در نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و بیانات تصویری شما، نکته ای دیده می‌شود که جای تامل و تذکر دارد. هر گاه خواسته‌اید که به "جنگ" اعتراض کنید، آن واژه را چسبانده‌اید به کلمه "تحریم" و بلافاصله هردو واژه "تحریم" و "جنگ" را وصل کرده‌اید به جمله "صدها هزار کشته". برایم اما روشن نیست که خود آگاه بوده است این عمل شما یا بگونه‌ای سهوی است. اما هر چه که بوده به مخاطب اینطور القا و وامی‌نمایاند که "تحریم و جنگ بد است و صدها هزار کشته پیامد آنها خواهد بود" و پشت‌بند آن نیز نام چند محقق و نویسنده را ذکر کرده‌اید که این حرفها نتیجه تحقیقات خودشان (خود غربی‌ها) است که به آن رسیده‌اند

جناب گنجی عزیز

متاسفانه موضع بحق ضد جنگ شما با موضوع تحریم‌ها که می‌تواند کمر رژیم "سلطانی" را - زودتر از آنی که می‌پندارید - بشکند و آزادیخواهان را به اهدافی که دارند نزدیک‌تر کند، باهم آمیخته شده و من شخصا به عنوان خواننده مطالب و بیننده ویدئو‌های شما در یوتیوب، هنوز از موضع‌گیری آشکار شما در پیوند با تحریم‌ها، بی‌اطلاع هستم، چرا که همواره آن را چسبانده‌اید به موضوع زشت جنگ و شاید این نا‌آگاهی از کُند ذهنی من بوده است

اما چون ممکنست شما نیز که امروز مخاطب من قرار گرفته‌اید، تمایل داشته باشید با سلیقه من نسبت به جنگ آشنا شوید، خیلی کوتاه عرض می‌کنم که من هم بشدت با وقوع یک جنگ خانمانسوز مخالفم، اما اگر به رغم آرزوها و تمایلاتم چنین جنگی - که زمزمه درخواست آن از لابلای حرکات و گفتار حاکمان رژیم جمهوری اسلامی بگوش می‌رسد - رخ دهد، هرگز همسو با حکومت "سلطانی" به سربازیِ نایب امام زمان یا ولی فقیه و ایادی و همدستان او تن نخواهم داد. در هنگامه‌ی آن جنگ تا پای جان برای برای برچیدن خودکامه و خودکامگی تلاش خواهم کرد، تا شاید قادر شوم میهنم را برای نسل‌های بعدی، از وجود شیاطینِ خرافه‌پست، دزد، بیرحم و شکنجه‌گر، زن ستیز، نابخرد و نادان، ضد علم و ضد آزادی و مخالف شادی مردمان، که در سی سال گذشته، ما را صدها سال به عقب رانده‌اند، پاک نگهدارم. تک تک مواردی را که برای شما در پایان این عریضه برشمردم، هر کدام می‌تواند بند‌های دادخواست ملتی باشد - از جمله شما - برای دادخواهی و به محاکمه کشیدن جنایتکارانی که خون مردمانشان را بر زمینِ ایران زمین، فروریختند 

با آرزوی تندرستی برای شما
 

Tuesday, December 13, 2011

آقایان اصلاح‌طلب: تحریم انتخابات، آری یا نه؟



در حالی که علی خامنه‌ای، رهبر ایران در آخرین روز ثبت نام از داوطلبان انتخابات مجلس، از ناآرامی‌های بعد از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان "بیماری" یاد کرده، مصطفی تاج زاده مسئولیت برگزاری انتخابات "فرمایشی" را متوجه "شخص رهبر" دانسته است (به نقل از بی بی سی). از سوی دیگر همانگونه که در تصویر بالا ملاحظه می‌کنید، علی محمد غریبانی رئیس دوره‌ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس،اعلام کرده است که هیچ اصلا‌ح‌طلبی از واژه تحریم برای انتخابات استفاده نکرده است و اصلا ما این کلمه را زشت می‌دانیم. غریبانی همچنین افزوده است: اصلاح‌طلبان کشورشان را دوست دارند و کاری که کشورشان را تضعیف کند انجام نخواهند داد لذا تحریم انتخابات مورد تائید هیچ اصلاح‌طلبی نیست

با دیدن و شنیدن مجموعه خبرهای بالا و عدم وجود نشانه‌ای از سوی هیات حاکمه مبنی بر پشیمانی از ظلم هایی که طی دوسال و نیم گذشته بر مردم و آزادیخواهان، روا داشته اند و عدم تمایل ضمنی به شرکت دادن طیف اصلاح‌طلبان در انتخابات اسفند ماه، براستی سوالات بسیاری مطرح است که باید آقایان اصلاح‌طلب، پاسخ آنها را برای روشن شدن افکار عمومی، ابراز کنند

یکم - باید از آقای غریبانی پرسید که ترس شما از بکاربردن کلمه تحریم از کجا ناشی می‌شود، و آیا شما به عنوان یک سیاست‌مدار، مگر باز هم چیزی دارید که بخواهید از دست بدهید به غیر از آزادی نیم‌بند خارج از زندان؟ مگر خون شما از امثال تاج زاده رنگین‌تر است؟
دوم - آیا در جایی که در پی انتخابات سال ۸۸ جوانان ما خونها دادند و شکنجه‌ها شدند و هم اینک هنوز رهبران جنبش در حبس بسر می‌برند و شرایط اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات مورد تمسخر حاکمان قرار گرفته، آیا چنین اظهاراتی از سوی رییس شورای جبهه اصلاحات، همدم شدن با دشمنان ملت نیست؟
سوم - آیا در حالی که حکومت در برانگیختن مردم در شرکت در انتخابات هرگز موفق نبود است، چرا عده‌ای خاکسارانه و چاپلوسانه در پی چسباندن خود به حاکمان هستند و مردم را از تحریم انتخابات منع می‌کنند، و به چه بهایی؟
چهارم - اگر تحریم انتخابات مورد تایید اصلاح‌طلبان نیست پس کدام موضع‌گیری شما آقایان نسبت به ظلمی که طی این دوسال و نیم بر مردم و آزادیخواهان رفته است، می‌توان ما را به این نتیجه رساند که شما همسو و در جبهه‌ی مردم هستید؟

***

آقایان اصلاح‌طلب: تحریم انتخابات آری یا نه؟ لطفا با مردم رو راست و شفاف باشید! مرگ یکبار و شیون هم یکبار

مرد مازندرانی آیا کفش‌هایش را نمی‌خواسته یا احمدی‌نژاد را؟

گمان می‌کنم پاییز سال ۱۳۸۷ بود که جرج بوش رییس جمهور پیشین آمریکا، مورد پرتاب کفشی از سوی یک خبرنگار عراقی قرار گرفت که ماجرای آن نهایتا برای آن خبرنگار جسور که کشورش را مورد اشغال جرج‌بوش می‌دانست، معروفیتی بدنبال داشت. اما دیروز یکی از هموطنان عاصی از دروغ‌های احمدی‌نژاد در ساری کفش‌های خود را بسویرییس جمهور که در حال سخنرانی بود پرتاب کرد و در همانزمان مورد هجوم و ضرب و شتم همراهان احمدی نژاد و نیروهای امنیتی قرار گرفت. این کارگر اخراجی خشمگین را که بیش از یکسال است حقوق‌های عقب افتاده‌اش را از کارخانجات نساجی دریافت نکرده، دستگیر کردند و بردند و خدا عالم است که چه بلایی بر سرش بیاورند. (پرتاب کفش بسوی اعضای دولت احمدی‌نژاد قبلا هم اتفاق افتاده است) از سه منظر به پرتاب کفش بسوی رییس جمهور که اعتراضی نمادین محسوب می‌شود، می‌توان نگریست


یکم - روزی که مقامات رسمی و رسانه های حکومتی پرتاب لنگه کفش را بسوی جرج بوش آمریکایی، مورد پشتیبانی قرار دادند و خبرش تیتر اول روزنامه‌ها شد، تصور نمی‌کردند که همین عمل توسط یک شهروند ایرانی و در همین ایران خودمان و با رییس جمهور منتخب و محبوب که بیش از بیست و چند میلیون رای آورده و مورد وثوق و تایید رهبر نظام است، به انجام برسد، وگرنه این نوع اعتراض‌ها را به شهروندان آموزش نمی دادند

دوم - برداشت دوم اینست که کارنامه سفرهای استانی رییس جمهور برای حل مشکلات مردم محروم که با هزینه‌های گزافی صورت پذیرفته است، پُر است از نمرات منفی. چنانچه می‌بینیم نه تنها مشکلات حل نشده که مردم در بدترین شرایط روز را به شب و شب را به روز می‌رسانند و در فقر و محرومیت بسر می‌برند و عرصه زندگی برای‌شان تنگ شده است

سوم - می‌شود چنین استنباط کرد که مردم جانشان ‌آنقدر به لبشان رسیده است، و شرایط کشور را آنقدر ناامیدکننده می پندارند که حاضرند جان خود برکف گذارند و چنین رفتاری از خود بروز دهند، (بگذریم که ممکنست برای تبلیغ دروغین و نشان دادن مهربانی و عطوفت دولت و رژیم، آن مرد را بزودی آزاد کنند و خبرش را نیز در بوق و کرنا نمایند) و می‌توان بر این باور استوارتر شد که ملت از این حکومت بریده‌ است و اگر دستش به خود خامنه‌ای نیز برسد، از این بدتر با او خواهد کرد

***
دوستی به مزاح می گفت: مطمئن نیست که این مرد عزیز شهرستانی کفش‌های خود را نمی‌خواسته، یا احمدی‌نژاد را؟


Saturday, December 10, 2011

پوتین، قصد دارد جام زهر را همراه با خامنه‌ای بنوشد


دنیای شگفت‌آوری است براستی. یاران خارجی خامنه‌ای که تکیه‌گاه‌های او محسوب می‌شدند، یکی یکی دارند به سرنوشتی دچار می‌شوند که روزی خامنه‌ای دچار آن شده بود و با نقشه و طرح‌های همین آقای پوتین، سقوط رژیم حاکم بر ایران را به تعویق انداخت

 ملت روسیه نیز به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات، بزرگترین تظاهرات بر علیه رهبران متقلب روسیه را دارد شکل می‌دهد. اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، باید شاهد دگرگونی بی سابقه‌ی دیگری در منطقه باشیم. این دگرگونی بی شک اثرات برجسته‌ای در معادلات سیاسی خاورمیانه خواهد گذاشت‌

مهمترین پیامد و اثری که می‌توان از تغییرات سیاسی در روسیه یا عقب‌نشینی دار و دسته پوتین در برابر ملتش انتظار داشت، ضعیف شدن مواضع کسانی است که در صحنه بین‌المللی در برابر تنبیه خودکامگان از جمله بشار اسد و خامنه‌ای مقاومت می‌کردند و این امر کمک خواهد کرد به خالی‌تر شدن زودهنگام اطراف حکومت ایران از یارانی که در سرکوب ملت ایران پس از انتخابات نسخه ها تجویز کردند و رژیم ایران را در تعدی به مردمش یاری‌ها رساندند

بنظر می رسد لالایی هایی که پوتین در گوش خامنه ای زمزمه کرد و عین همان ها را خامنه ای برای اسد خواند، دیگر تاثیر نداشته باشد و دست آخر ملت است که حرف آخر را خواهد زد:  پوتین که سالهاست در راس قدرت در روسیه جا خوش کرده است، و در سیاست‌گزاری های بین‌المللی، موش و گربه بازی را از سایر بازی‌ها بیشتر خوش دارد، به گمان من، قصد دارد جام زهر را همراه با خامنه‌ای بنوشد

Friday, December 9, 2011

چه کسانی می‌خواهند از شر عباس پالیزدار خلاص شوند؟

خیلی روشن است کسانی می‌خواهند از شر عباس پالیزدار خلاص شوند که پالیزدار در مورد کثافتکاری‌های آنها چندین بار افشاگری کرده است. او در پی افشاگیری توسط عوامل مافیای قدرت در ایران دستگیر و شکنجه و در دوران محکومیتش چند بار به دلایل مختلف راهی بیمارستان شد. آخرین بار هنگامی که در سی سی یو بسر می‌برد مورد حمله و سو قصد قرار گرفت که خبر‌های آن رسانه‌ای شد

چه کسانی می‌خواهند از شر عباس پالیزدار خلاص شوند؟

با بازخوانی افشاگیری‌های پالیزدار افراد زیر مضنون‌های اصلی در ترور نافرجام وی می باشند

یکم: آیت‌الله یزدی عضو هیات رییسه مجلس خبرگان و دبیر جدید جامعه روحانیت حوزه علمیه قم که طی سالها تصدی در صندلی قدرت، میلیاردها ثروت این ملت را به جیب زده است. او در حال حاضر کارخانه لاستیک دنا را به تصرف خود درآورده است
دوم: آیت‌الله واعظ طبسی نایب التولیت آستان قدس رضوی صاحب معادن ارزشمند استان خراسان
سوم: آیت‌الله مکارم شیرازی سلطان شکر ایران
چهارم: آیت الله امامی کاشانی، صاحب بهترین معادن بزرگ کشور
پنجم: اعضای بنیاد نهج البلاغه مشتمل بر علی اکبر ناطق نوری، رفیق دوست، عسگر اولادی، حسین دین پرور و معزی که در رانت‌خواری شهره عام و خاص هستند
ششم: کسانی که دستان‌شان در قاچاق سیگار و کالاهای دیگر از مبادی ورودی غیر قانونی ملموس و آشکار است و از این بابت ثروت هنگفتی به جیب زده‌اند
هفتم: بنیاد «همگرایی اندیشه» متعلق به حجت الاسلام فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات و ایت‌الله علم الهدی امام جمعه بیسواد مشهد است
هشتم: دست‌اندرکاران سقوط عمدی هواپیمای فرمانده نیروی زمینی سپاه سرلشکر پاسدار کاظمی، سقوط هواپیمای رحمان دادمان وزیر راه و ترابری ریاست جمهوری خاتمی و کشته شدن کریمی‌راد وزیر دادگستری در تصادف که در همان زمان‌ها شایع بود این تصادف مشکوک بوده است

 پالیزدار در نخستین افشاگری‌هایش، از هاشمی و خانواده او نیز نام برد که بعدتر این دسته از افشاگری‌ها را اعترافات تحت فشار نامید

جالب اینست که وجه مشترک همه آنها شریک بودن‌شان در تمام اعمال و رفتار و عملکرد علی خامنه‌ای بوده‌اند و هستند و به همین لحاظ است که در پاچه‌خاری رهبرشان، هیچ چیز کم نگذاشته‌اند. آنها در روند تداوم قدرتشان از هیچ قتل و جنایتی فرو نخواهند گذاشت و طبیعی است زور احدی به آنها که بخشی از مافیای قدرت در ایران را تشکیل می‌دهند، نمی‌رسد. اما به یقین بزودی ملت ثروت خود را از آنها باز خواهد ستاند و آنها را به سزای اعمالشان خواهد رساند 

Thursday, December 8, 2011

به بهانه نفله شدن بچه در مراسم عاشورا: بيچاره چه می کُشی خودت را ... ديگر نشود حسين زنده


بچه‌ای قربانی خرافات پدر و مادر و جامعه خرافات زده ای شد، که سالهاست برای بقای صندلی قدرت، دارد این دسته از خرافات - چه از طریق سریال‌های تله‌ویزیونی، چه رسانه‌های نوشتاری، چه کلاس‌های درس و... - توسط حاکمان رژیم جمهوری اسلامی، در کشور ترویج می‌شود. بچه‌ی در قُنداق، هنگامی که دست بدست می‌گشت تا مورد تبرک و طواف منبر مداح قرار گیرد، با پنکه‌ای سقفی در مسجدی در بندرعباس، و در مراسم عاشورای سال ۱۳۹۰ برخورد کرد، و پس از پرتاب شدن در میان جمعیت باید منتظر خبرهای بدی باشیم از سرنوشتش. چه خوب گفته است ایرج میرزا این شعر را: باهم می خوانیم سه بیت نخست را


بيچاره چه می کُشی خودت را
ديگر نشود حسين زنده

کشتند و گذشت و رفت و شد خاک
خاکش علف و علف چرنده

من هم گويم يزيد بد کرد
لعنت به يزيد بد کننده


Tuesday, December 6, 2011

رضا پهلوی، بیشتر یک آزادیخواه است تا سلطنت‌طلب


با نگاهی به اعلامیه‌های اخیر رضا پهلوی، که چند مورد از آنها را در زیر می‌آورم، من به‌عنوان یک جمهوریخواه، دارم یواش یواش به این باور می‌رسم که: رضا پهلوی بیشتر یک آزادیخواه است تا سلطنت‌طلب

به مناسبت ۱۶ آذر چنین می‌گوید: ... برای آزادی ایران با هم به پا خیزیم و در کنار هم سد سکوت را بشکنیم. یقین دارم که مبارزات آزادیخواهانه مردم کشورمان در راه دستیابی به حقوق بشر، آزادی، دموکراسی و نظامی مبتنی بر جدایی دین از حکومت، به ثمر خواهد نشست


به مناسبت روز زن چنین می‌گوید: ... مبارزات دلیرانه شیوا نظرآهاری، نسرین ستوده، بهاره هدایت، ژیلا بنی یعقوب، هنگامه شهیدی، زنده یاد هاله سحابی، مهدیه گلرو، شهلا لاهیجی، محبوبه کرمی، نرگس محمدی، فرشته شیرازی، سیمین بهبهانی، تهمینه میلانی، رخشان بنی اعتماد و دیگر شیرزنان سرزمینمان، برای احقاق حقوق اولیه تمامی شهروندان ایران، می بایست چراغ راه مبارزه ما باشد


در آستانه تهدیدات نظامی، در اطلاعیه‌ای با عنوان «اقدام ملی برای اجتناب از حمله نظامی به کشورمان» چنین می‌گوید: ...تمام تلاش خود را بکار خواهم بست تا خواست صلح جویانه مردم کشورم را به گوش جامعه جهانی برسانم و خطاب به آنان تاکید نمایم که سرنوشت ایران نه با دخالت نظامی خارجی بلکه تنها باید توسط مردم ایران و با حمایت جامعه بین المللی تعیین شود


در اطلاعیه ای برای آزادی زندانیان عقیدتی و سیاسی چنین می‌گوید: ...در این شرایط حساس، با توجه به فشارهای جسمی و روحی که بر زندانیان سیاسی-عقیدتی وارد می شود، وظیفه همه کنشگران و فعالین سیاسی و مدنی، وکلای دادگستری، مدافعین حقوق بشر، فعالین حقوق زنان، روزنامه نگاران، روحانیون مستقل، زندانبانان، نیروهای مسلح و یکایک شهروندان ایرانی است تا دست در دست یکدیگر گذاشته و با آغاز یکسری اقدامات ملی و بین المللی، حکومت ایران را وادار به آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی-عقیدتی نماید

Monday, December 5, 2011

بحران ناشی از اختلاس و انفجار، پنهان در پشت حمله به سفارتخانه



هیچ توجه کرده‌اید که بحرانی که حکومت در پیوند با موضوعاتی همچون اختلاس ۳ هزار میلیاردی و دستگیری قریب الوقوع دوتن از یاران کله گنده‌ی حکومت یعنی علاالدین بروجردی و علینقی (محمد) جهرمی، در همین ارتباط از یکسو و دو انفجار حیثیتی و بسیار وحشتناک در ملارد و اصفهان دست بگریبان بود، اخبارشان در پشت خبرهای مربوط به حمله و اشغال چند ساعته سفارتخانه بریتانیا، پنهان شد و توجه افکار عمومی داخلی از آنها ـ که بسیار پر اهمیت می نمود ـ معطوف شد به سمت و سوی دیگری. این را اشاره کردم که یادآوری کنم همه ما این رسالت بردوشمان است که نکته‌ای مهم از قلم‌مان نیفتد، بویژه آنجا که نکته‌ها حیاتی و اساسی  و سرنوشت‌ساز می‌باشند، و می‌تواند پرده از بی کفایتی‌ها بردارد و منجر به دستگیری عاملان خیانت به ملت باشد! ضمن اینکه باید حواسمان باشد ۱۶ آذر را هم داریم پیش روی‌مان 

Sunday, December 4, 2011

تعطیلی یک‌هفته‌ای مملکت، نشانه‌ی ترس حکومت از جوانان در ۱۶ آذر

عاشورا باشد یا ضربت خوردن، سالروز فوت خمینی باشد یا تولد پیغمبر: فرق نمی‌کند هر وقت هوا پس است حکومت با تعطیلی اجباری، توفیق اجباری‌ای بوجود می‌آورد تا مردم را راهی مسافرت کند. رژیم اطلاع دارد که عده‌ای بدنبال فرصت هستند، برنامه سفر را - چه زمستان باشد و چه تابستان - یک جوری فراهم می‌کنند و به شمال و یا سایر نقاط دیگر بروند. اما امسال همه چیز رنگ و بوی دیگری می‌دهد. رژیم سر در گم در مسائل و مشکلات، آشی روی دستش مانده که خود پخته است با یک وجب روغن فرد اعلا در رویش. هیچگاه رژیم از منظر بین‌المللی تا این حد در مخمصه نیفتاده بوده و هیچگاه  از زاویه مسائل داخلی تا این حد منفور نبوده است. از سوی دیگر بحث انتخابات نیز کاملا لوث است و تاکنون رژیم در دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور موفقیتی نداشته است. حتا زمانی که جریان اشغال سفارتخانه انگلستان پیش آمد، رژیم سعی کرد با پخش شایعه و پچ و پچ، چنین بنمایاند که بعضی از جناح های داخلی راضی به این امر نبوده‌اند، و خلاصه اینکه ما دو جناح اصولگرا اختلافات عمیقی داریم و مردم می توانند به طرفداری از یکی، و تو دهانی زدن به طرف مقابل، بیایند در انتخابات شرکت کنند، اما غافل از اینکه حنای آقایان پیش مردم رنگ باخته است

این ۱۶ آذر اما به رغم اینکه در درون تعطیلی اجباری مملکت فرو رفته است اما می‌تواند با توجه به اینکه تمامی شرایط داخلی فراهم است به یک گوشمالی دیگری برای دیکتاتور و همدستانش تبدیل شود. از دیگر سو مشاهده می‌کنیم اوپوزیسیون خارج از کشور نیز طی انتشار اطلاعیه‌هایی، دانشجویان را به مبارزه بیش از پیش با رژیم فراخوانده‌اند. دانشجویان همواره پرچمدار مبارزه با خودکامه و خودکامگی بوده‌اند و مردم ایران، آنها را پیش‌گام مبارزات خود با استبداد قلمداد کرده‌اند. تعطیلی یکهفته‌ای کشور نشانه ترس و زبونی حکومت است از دانشجو در روز دانشجو: روز ۱۶ آذر بر همه مردم ایران بویژه دانشجویان مبارز راه آزادی مبارک باد