Saturday, June 30, 2012

کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید // کاشکی اسکندری پیدا شود

"کاوه یا اسکندر"
از: زنده یاد مهدی اخوان ثالث
 به باور این وبلاگ‌نویس، این شعر بیشتر یک هشدار و اندرز است تا آرزو

موجها خوابیده اند، آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است
چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیا افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش

آهها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان به زیر بالها
در سکوت جاودان مدفون شده است
هر چه غوغا بود و قیل و قالها


آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده، خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پشکبنهای پلیدی رسته اند

مشتهای آسمان کوب قوی
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه ی پست گداییها شده ست


خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود، آش دهن سوزی نبود
این شب است، آری، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود

باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
گاه می گویم فغانی بر کشم
باز میبینم صدایم کوته است

باز می بینم که پشت میله ها
مادرم استاده، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم ، تو کر


آخر انگشتی کند چون خامه ای
دست دیگر را به سان نامه ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خود کامه ای

من سری بالا زنم چون مکیان
از پس نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گوید، این بیند جواب

گوید آخر ... پیرهاتان نیز ... هم
گویمش اما جوانان مانده اند
گویدم اینها دروغند و فریب
گویم آنها بس به گوشم خوانده ام

گوید اما خواهرت، طفلت، زنت...؟
من نهم دندان غفلت بر جگر
چشم هم اینجا دم از کوری زند
گوش کز حرف نخستین بود کر


گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که: این جهل است و لج
قلعه ها شد فتح، سقف آمد فرود
و آخرین حرفم ستون است و فرج

می شود چشمش پر از اشک و به خویش
می دهد امید دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزد مسکین بُرده سیگار مرا

آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن
میهمان باده و افیون و بنگ
از عطای دشمنان و دوستان

آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم  و عدل ایزدی
وآنچه گویی گویدم هر شب زنم
باز هم مست و تهی دست آمدی؟

آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین و نا پیدا به دست
رو به ساحلهای دیگر گام زد

در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین، ما نا شریفان مانده ایم
آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم


هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بد بخت و خوار و بی نصیب
ز آن چه حاصل، جز با دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب؟

باز می گویند: فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود

Friday, June 29, 2012

واردات و مصرف این همه مواد مخدر و مشروبات الکلی، با دست کدام مافیا؟

کشف ۱۴ هزار لیتر مشروبات الکلی در چالوس: خبرگزاری فارس -  دادستان چالوس از کشف ۱۴ هزار و ۴۱۳ لیتر مشروبات الکلی داخلی و ۵۱۳ قوطی مشروبات خارجی در سه ماه اول سال جاری خبر داد

رییس پلیس: روزانه بیش از یک تن مواد مخدر در ایران کشف می‌شود: رییس پلیس مبارزه با مواد مخدر ایران از کشف و ضبط روزانه بیش از یک تن مواد مخدر و تشکیل ۶۱۲ پرونده مواد مخدر در کشور خبر داد  

http://www.radiofarda.com/content/f12_one_tonne_drugs_per_day_confiscated_in_iran/24624354.html 

 
كشف یک و نیم تن مواد مخدر در قم: ایلنا -  رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدراستان قم از کشف یک تن و ۴۳۶ کیلوگرم انواع مواد مخدر طی سه ماهه اول سال جاری خبر داد
http://www.ilna.ir/newstext.aspx?ID=275252

کشف يک تن موادمخدر در فارس: شیراز / واحد مرکزی خبر -  یک تن مواد مخدر در ۷۲ ساعت گذشته در فارس کشف شد 
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1567021
کشف حدود يک تن مواد مخدر در قزوين: قزوین/ واحد مرکزی خبر - ۹۸۰ کیلوگرم انواع مواد مخدر در قزوین کشف شد
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1559708
کشف بيش از يک تن مواد مخدر در سراوان: زاهدان / واحد مرکزی خبر - مأموران انتظامی شهرستان سراوان بیش از یک تن مواد مخدر کشف کردند
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1564224 
***

ایران دومین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است

آنتونیو دلئو، مدیر دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم مرتبط سازمان ملل متحد در ایران، می گوید که این کشور با ۲.۲۶ درصد میزان شیوع مصرف مواد اعتیادآور از نوع مخدرها، رتبه دوم جهان را به خود اختصاص داده است. این مقام سازمان ملل متحد، روز یکشنبه نهم مرداد (۳۱ ژوئیه ۲۰۱۱) گفت که کشورهای افغانستان و پاکستان نیز به ترتیب در مقام های نخست و سوم این رتبه بندی قرار دارند
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/07/110731_l07_drugs_iran_addicts_unodc.shtml

***
  اگر ادعای مبارزه‌ی با توزیع، فروش و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، ادعایی واقعی‌ست، پس چرا کشور اسلامی ایران باید جایگاه دوم را در مصرف این دسته از مواد مخدر در جهان داشته باشد. آیا به روشنی نمی‌توان این تردید را به خود راه داد، که با این حجم واردت مواد مخدر، که درصد ناچیزی از آن کشف می‌شود، وارد کنندگان اصلی و رهبران مافیای این جریان باید بگونه‌ای هم‌سفره بعضی از حکومتیان باشند؟ خبرهای ضبط این حجم از مواد آیا یک شو تبلیغاتی برای نیروهای انتظامی و نظامی که دستان‌اش به خون مردم آغشته است، نمی‌تواند باشد؟ آیا ورود چنین حجمی از مواد می‌تواند بدون هماهنگی‌های از پیش برنامه‌ریزی‌شده به انجام برسد؟ سوال دیگر اینست که آیا موادی که کشف می‌شود تماما منهدم می‌گردد یا توسط شبکه‌ای از "خودی"‌ها، دوبار روانه بازار مصرف می‌شود؟ در این میان اما چند خرده فروش نیز قربانی این بازی می‌گردند! شاید هم در ادعای چنین کشفیاتی باید شک کرد!؟ بهر حال طی ۳۳ سال گذشته در نظامی که ادعاهای‌ رهبران‌اش گوش فلک را کر نموده، نه تنها میزان ورود و مصرف سرانه مواد مخدر کاهش نیافته که سرسام‌آور افزایش داشته است! دستگاه‌های انتظامی و قضایی کشور فقط بلد بوده‌اند که از میان قربانیان، کسانی‌را بگیرند و بزنند و حبس کنند و اعدام نمایند! براستی کدامین ادعای سیاست‌های فرهنگی - اجتماعی رژیم اسلامی به بار نشسته است و از ناهنجاری‌های اجتماعی کاسته شده است و اساسا چه برنامه‌هایی برای پیشگیری از رفتن جوانان به‌سوی مواد مخدر تدوین شده و به اجرا درآمده است: واردات و مصرف این همه مواد مخدر و مشروبات الکلی، چگونه و با دست کدام مافیا صورت می‌گیرد؟


Wednesday, June 27, 2012

پدرخوانده‌گی روسیه و کاسه گدایی صالحی، نشان از اقتدارِ رژیم؟


انتشار مطلبی با تیتر "ولادیمیر پوتین: ایران سلاح هسته‌ای نخواهد ساخت، چون ما نمی‌خواهیم" در سایت تابناک - که در سفر اخیر پوتین به اسراییل ابراز شده است - نشان آشکار از پدرخوانده‌گی روزافزونِ روسیه نسبت به رژیم جمهوری اسلامی دارد. حرف گنده و ترسناکی‌ست! این جمله دقیقا دارد می‌گوید که نخ این عروسک‌های خیمه شب بازیِ حاکم بر ایران، در دستان مافیای روسیه است. به عبارت روشن‌تر هر زمان و به هر شکل که روسیه بخواهد، آنها را می‌رقصاند! جای بسی تاسف است که تا خرخره در مرداب روسیه، این‌چنین گرفتار شده‌ایم

تضمین‌های جمهوری اسلامی مبنی بر عدم استفاده نظامی از غنی‌سازی اورانیوم، آنقدر آبکی، بی‌مایه و مکارانه است، که آقای پوتین باید متعهد شود و قسم آیه بخورد که ساخت سلاح هسته‌ای در دستور کار رژیم جمهوری اسلامی نیست. از سوی دیگر انجام چنین مذاکره ای بین مسکو و تل‌آویو، گویای ترس و وحشت رژیم تهران از حمله نظامی اسراییل است که واسطه‌ای مانند پوتین باید وساطت کند، تا اسراییل به ایران حمله نظامی نکند. پوچی تهدیدهای ایران مبنی بر حذف کردن رژیم اسراییل از صحنه‌ی روزگار، روز به روز از پرده برون می‌افتد و نشان بارز از آن دارد که ورق‌های رژیم همه سوخته است و دست‌اش کاملا خالی‌ست و همواره خواسته است با بلوف صندلی قدرت را حفظ کند

از سوی دیگر صالحی وزیر امور خارجه رژیم با کاسه گدایی، دست به دامان قبرس شده است که قرار است بزودی برای مدت ۶ ماه رییس دوره‌ای اتحادیه‌ی اروپا شود (دیپلماسی پویا!). حرکت‌های ملتمسانه‌ی دستگاه دیپلماسی رژیم برای به تعویق انداختن تحریم‌های اروپایی که قرار است از هفته‌ی آینده به اجرا درآید، نیز نشان از اثرات تخریبی کاغذپاره‌های شورای امنیت داشته و دارد که پیامد نابخردی حاکمان است

وای بر ما مردم و سرزمین‌مان ایران که این رژیم وابسته و نابخرد، قرار است از آن پاسداری کند: پدرخوانده‌گی روسیه و کاسه گدایی صالحی، آیا نشان از اقتدارِ رژیم دارد؟
   
منبع خبر مربوط به پوتین
http://www.tabnak.ir/fa/news/253945

Tuesday, June 26, 2012

آدم‌ربایی و گروگان‌گیری دو خصیصه نفرت‌انگیز رژیم: ما ساکت نخواهیم نشست!


از ماجرای گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا تا آدم‌ربایی‌هایی که منجر به قتل‌های زنجیره‌ای شد، از گروگان‌گیری خانواده مصطفایی حقوق‌دان تا خانواده خبرنگار ایرانی شاغل در بی بی سی فارسی، همه و همه پایانی پُر زیان برای رژیم داشته است و چهره‌ای کریه از جمهوری اسلامی ایران در اذهان مردمان ایرانی و افکار عمومی بین‌المللی به جای گذارده است.

آدم‌ربایی و گروگان‌گیری دو خصیصه نفرت‌انگیز رژیم است که نشان از استیصال حاکمان دارد. در جایی که هیچ‌کدام از پروژه‌ها و طرح‌های عادی سازی فضای ملتهب سیاسی و اجتماعی جامعه و جذب و ساکت نمودن مخالفان، ثمری نداشته است، بی‌گناهانی مظلوم و از همه جا بی‌خبر همانند والدین و اعضای خانواده‌ها را طعمه می‌کنند، تا شاید از این طریق طرفی ببندند.

اینک پدر یک وبلاگ‌نویس را دزدیده‌اند. پدر یاشار خامنه! به فرض اینکه یاشار، تحت فشار دست از وبلاگ نویسی بردارد، با صدها هزار وبلاگ‌نویس دیگر که همه روزه در فضای مجازی سر برون می‌آورند و افشاگری کثافت کاری‌های رژیم سرلوحه‌ی رسالت‌شان است، چه می‌کنید؟ راهی که می‌روید، ختم می‌شود به جهنمی که انتظار تک تک شما ظالمان و نظامِ پوسیده‌تان را می‌کشد: ما ساکت نخواهیم نشست!

رفتار ناجوانمردانه رژیم با مردم خود: دست پیش گرفته‌اند که پس نیفتند


یک‌روز از آبپاشی جوان‌ها ایراد می‌گیرند و روز دیگر به کراوات زدن پزشکان گیر می‌دهند. یک‌روز از تماشا کردن فوتبال در سینماها جلو می‌گیرند و یکروز چکمه خانم‌ها و مانتو آنها را اسلامی نمی‌پندارند. یکروز نوکیشان مسیحی را به صُلابه می‌کشند و یکروز بهاییان را. یکروز خانه سینما را می‌بندند و یکروز کنسرت فلان خواننده را لغو می‌کنند. یکروز مراسم سالروز کشته شدن هاله را برنمی‌تابند و دیگر روز ربنای شجریان را. آیا به‌راستی رژیمی که در منجلاب مشکلات عدیده‌ای همچون حل مشکلات اساسی مملکتی دست و پا می‌زند و در حال غرق است و هر آن احتمال ساقط شدن‌اش می‌رود، چنین باید به دنبال موضوعات جزیی باشد!؟ همه این رفتارها نشان از یک موضوع دارد و آن حاد بودن وضعیت کشور در ابعاد مختلف است. رژیمیان نگران هستند. آنها از نتیجه بحث هسته‌ای با غربی‌ها گرفته تا پیامدهای تورم صد در صدی و بحران قحطی - که کشور را فرا گرفته است - دلواپس‌اند: دلواپس سرنوشت خود. آنها نگرانند که هر آن بروز یک جرقه بتواند به انفجار عظیم اجتماعی بینجامد، که آتش‌اش دودمان حاکمان و هر آنچه که نشان از دین و مذهب دارد، را نابود کند. رژیمیان دارند مردم را می‌چزانند تا کسی را یارای پرسش و اندیشیدن به وضعیت موجود نباشد. چماق را دائم بالای سر مردم گرفته‌اند تا توسری خوردن را عادت کنند. اما کور خوانده‌اند، تجربه تاریخی ثابت کرده است آنجا که لازم باشد همین مردم که اینک سکوت پیشه کرده‌اند و دم بر نمی‌آورند، چنان خرخره حاکمان را خواهند گرفت که نای نفس کشیدن از همه‌شان سلب شود. رفتار ناجوانمردانه رژیم با مردم خود: دست پیش گرفته‌اند که پس نیفتند

Wednesday, June 20, 2012

دستاورد مذاکرات مسکو: جابجایی مهره‌های رژیم؟


اینکه ادامه مذاکرات مسکو منوط شد به بحث‌های کارشناسانه در استانبول، یک روی سکه است و روی دیگر آن اما، واگذاری فرمان ماشین مذاکرات به علی باقری است. از قبل نیز شایع شده بود که سعید جلیلی ویترین پروژه است و همه‌کاره علی باقری‌ست که ارتباطات با بیت رهبری نیز از طریق او برقرار می‌شود. براستی باقری کیست و بند ناف‌اش به کجا وصل است؟

رضا تقی‌زاده تحلیلگر مسائل سیاسی در مطلبی با عنوان "نقش «پشت پرده» دو معاون در مذاکرات اتمی استانبول" در تاریخ ۲۵ فروردین همین امسال در سایت رادیو فردا او را چنین معرفی می‌کند

با توجه به شباهت‌های فراوان میان اظهارات اخیر باقری در دانشگاه امام صادق، و همچنین محتوای مصاحبه طولانی وی که روزنامه طرفدار دولت ایران انتشار داده، با نکات مندرج در  «بسته پیشنهادی ایران» که متن آنرا سعید جلیلی طی جلسه دیدار ماه اکتبر سال ۲۰۱۰  با گروه ۱+۵ در ژنو قرائت کرد، دور از ذهن نیست که تهیه نامه یاد شده به وی نسبت داده شود. علی باقری، مانند سعید جلیلی، بخصوص به دلیل قرابت‌های خانوادگی، با وجود جوانی، از چهره‌های مرتبط، و مورد اعتماد حاکمیت جمهوری اسلامی است. علی باقری مانند رئیس اسمی خود، سعید جلیلی، فارغ‌التحصیل دانشگاه صادق (کارشناسی ارشد) در رشته معارف اسلامی و اقتصاد است. علی باقری، مانند مجتبی خامنه‌ای فرزند رهبر جمهوری اسلامی، دوران تحصیل متوسطه را در مدرسه معروف علوی گذرانده‌است. وی عضو خانواده آیت الله باقری قائم مقام دانشگاه صادق است. فرزند آیت الله باقری داماد آیت الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی است. علی باقری، مانند سعید جلیلی به عنوان بسیجی در جبهه جنگ حضور داشته‌است. علی باقری زبان انگلیسی را طی زمان تحصیل، در دانشگاه صادق آموخته‌است. باقری با وجود عملگرایی، دارای دیدگاه‌های آرمانی است. با این تفاوت که آرمانگرایی را سخنرانی‌های داخلی و مصاحبه‌ها، و عملگرایی را طی چانه‌زنی‌های سیاسی به‌کار می‌گیرد. باقری فعال‌ترین عضو شورای امنیت ملی در رابطه با پرونده اتمی ایران به‌شمار می‌آید. اگرچه علی باقری مسئولیت در شورای امنیت ملی را بیشتر به دلیل روابط فامیلی خود بدست آورد، تدریجا با کسب نفوذ شخصی در موقعی قرار گرفت که پیشتر حسین موسویان، دبیر شورای امنیت ملی ایران در دوران خاتمی و دبیری حسن روحانی، قرار داشت

اما برای جلیلی چه نقشه‌ای کشیده شده است؟
میترا داودی نویسنده و تحلیلگر، در مطلبی با عنوان «سعید جلیلی، ملت ایران و اسماعیل» در سایت رادیو زمانه به تاریخ ۳۱ خردادماه (همین امروز) آینده جلیلی را چنین تحلیل می‌کند

در‌‌ همان لحظه که این وقایع اتفاق می‌افتد، کمپینی هم در شبکه‌های اجتماعی برگزار می‌شود: کمپین دعوت از سعید جلیلی برای انتخابات  ۹۲. سعید جلیلی پایان‌نامه دکترایش را درباره «سیاست خارجی» پیامبر نوشته است. او حالا در این فکر است که به نخستین انتخابات بعد از کودتای ۲۲ خرداد رونق بدهد. می‌گویند احمدی‌نژاد باز هم از آقا قهر کرده است. آیا سعید جلیلی قربانی بعدی‌ست بر مسلخ سیاست ایران؟ یکی از موارد اختلاف یهودیان با مسلمان این است که آن‌ها می‌گویند ابراهیم اسحاق را قربانی کرد، مسلمانان اما ادعا می‌کنند که این اسماعیل بود که قرار بود قربانی شود. چه فرقی می‌کند؟

***
اگرچه روشن است سعید جلیلی برای کلمه به کلمه مذاکرات‌اش با طرف‌های مقابل، باید از دستگاه خامنه‌ای اجازه می‌گرفته، به باور نگارنده اما، کارنامه‌ی او در روند پیشبرد مذاکرات درخشان نبوده است و حتا می‌توان به او نمره منفی داد. به عبارت روشن‌تر او به رهبریِ رهبرش دستاوردی به جز بدبختی و تنگدستی برای ملت ایران نداشته است. به مفهوم دیگر او نیز یکی از مدیران اخته رژیم جمهوری اسلامی به شمار می‌آید که از خود، نبوغ و خلاقیتی ندارد. او و امثال او چه در این جایگاه و چه در جایگاه ریاست جمهوری آینده‌ی رژیم جمهوری اسلامی، از همان جنسی‌ست که خامنه‌ای بدان نیاز دارد. آذرک

Sunday, June 17, 2012

جام زهری که اگر رهبر ننوشد، مردم باید بنوشند


 موضوع زمین‌های بالاکشیده شده از سوی برادران لاریجانی بحث تازه‌ای نیست. مملکت اگر صاحب داشت که زودتر از اینها باید به صدها پرونده از این نوع رسیدگی می‌شد. دست تمامی ارکان رژیم هم به خون آلوده است و هم به چپاول. احمدی‌نژاد از همه مدرک دارد و همه از احمدی‌نژاد و دارو دسته‌اش! هر زمان که قافیه‌های یکدیگر را تنگ می‌کنند، یکی از این کثافتکاری‌ها برملاتر می‌شود

اما طرح چنین موضوعاتی در بزنگاه‌ها سوال برانگیز می‌نماید. در شرایطی که نتایج مذاکرات هسته‌ای مسکو که از دوشنبه همین هفته بین نمایندگان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵ برگزار می‌شود، برای مردم‌مان بسیار سرنوشت‌ساز است و وضعیت بشار اسد و آینده‌ی سوریه هم در همین مذاکرات رقم خواهد خورد، حواس‌مان را باید بطور کامل به مذاکرات هسته‌ای جمع کنیم

انحراف افکار عمومی از موضوعات مهم به ویژه آنجا که قرار است جام زهری نوشیده شود یا به زور نوشانده شود، از شگردهای دستگاه امنیتی رژیم است، پس ضمن خبررسانی هرگونه افشاگری پیرامون دزدی و چپاول حکومتیان، باید تمرکزمان بر مسائلی باشد که در مذاکرات هسته‌ای در جریان است و جام زهر معروف: جام زهری که اگر رهبر ننوشد، با توجه به ادامه تحریم‌ها و نابخردی مدیران کشور در سامان دادن به وضعیت معیشتی فقرا و تنگدستان و بیکاران و حقوق‌بگیران - که تعدادشان روزبروز افزون می‌شود - مردم باید بنوشند

دائم در دور باطل

دور باطل کاری از مانا نیستانی

دکتر مهدی خزعلی در وبسایت‌اش می‌نویسد: "...باید حزب و جبهه ای راه انداخت و خود را برای انتخابات بعدی مهیا کرد. شک نکنید که ما برنده انتخابات بعدی هستیم، به شرطی که درست عمل کنیم...*". گفته‌ی این جناب دکتر چنین مفهومی را تلقین می‌کند، که ما در انتخابات قبلی برنده نبودیم، چون درست عمل نکردیم. یعنی خلاصه رای نیاوردیم که برنده نشدیم. به مفهومی دیگر، تقلبی در کار نبوده است

دکتر خزعلی عزیز! اگر به تقلب در انتخابات ۸۸ اعتقاد دارید، سوال اینست که چه تغییرات ساختاری در رژیم جمهوری اسلامی ایجاد شده است، که در انتخابات آینده رای مردم حرف اول را خواهد زد؟ چه تضمینی وجود دارد که تقلب دیگری صورت نخواهد گرفت؟

تشویق به شرکت در هر انتخاباتی که مسولان برگزاری و ناظران بر آن همین آقایان و همین سیستم باشد، جفا به مردم است. ظاهرا خیلی از ما هنوز متوجه نشده‌ایم که سطح مطالبات و انتظارات ملت تغییر کرده است. به باور این نگارنده، ملت، این نظام حکومتی را اصلاح‌پذیر نمی‌پندارند و آنرا از اساس و بنیان نمی‌خواهند. همانگونه که در انتخابات اخیر مجلس دیده شد، مردم به آشکار نسبت به انتخابات کم محلی کردند، بنابراین بحث هر گونه انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت در آن منتفی‌ست: دائم در دور باطل

*منبع
http://www.drkhazali.com/index.php/1388-11-13-14-14-13/231-1388-11-13-13-52-05/1773---25-.html

Saturday, June 2, 2012

هردو گرفتارِ انقلابیون: حسنی مبارک، حبس ابد - امیر عباس هویدا، تیرباران


 ناخودآگاه مقایسه پیش می‌آید پس از ۳۳ سال! درپی چنین مقایسه‌ای آدم به اندیشه فرو می‌رود! پس از آن، سوالاتی مطرح می‌شود

آیا مردم مصر متمدانه تر عمل کردند یا مردم ایران در سال ۵۷ انقلابی‌تر بودند؟
آیا مبارک گناهکارتر بود نسبت به امورمحوله و مردم یا هویدا؟
آیا قاضی‌های مصری سخت‌گیر نبودند یا حاکمان شرع در ایران زیاده‌روی کردند؟
کدام نظام قضایی پیشروتر بوده است؟
آیا هویدا اسرا مگویی داشت که نباید می‌گفت و زودتر سر به‌ نیست می‌شد؟
آیا دنیای غرب و یاران سابق او در روند محاکمه حسنی مبارک تاثیرگذار بود تا او از مرگ رهانیده شود؟
آیا هر کدام از آنها به کشورشان خدمت هم کردند؟ اگر پاسخ آری‌ست، کدامیک بیشتر به کشورش خدمت کرد؟
آیا دوره خونریزی در انقلابات به سر آمده است؟
آیا با مفاهیمی که از انقلاب در ذهن‌های‌مان شکل گرفته بود، انقلاب در ایرانِ سال ۵۷ واقعی‌تر از انقلاب مصر در سال گذشته بود؟
آیا اساسن می‌توان چنین مقایسه‌ای بین دو انقلاب انجام داد؟
آیا سرنوشت بشار اسد هم نهایتن به چنین حکمی منجر خواهد شد یا او همانند معمر قذافی، سلاخی می شود؟
***
اینها مجموعه سوالاتی‌ست که بلافاصله پس از شنیدن خبر صدور حکم مبارک، این نگارنده را دلمشغول خود کرده است! آیا می‌توان پاسخ این سوالات و هزاران از این دست را بدون تعصب و غیرهیجانی پیدا کرد؟ 

Friday, June 1, 2012

جمهوری یا مشروطه پارلمانی، مقصرِ خودکامگی ما ملت هستیم

طرحی از طراح مشهور هلندی موریس اشر


آنچه اکثریت مردم به آن رای دهند، باید سر تعظیم در برابرش فرود آورد و به آن گردن نهاد. اما واقعیت اینست که در جوامعی که مردمان‌شان به بلوغ سیاسی دست یافته و سطح سواد و شعور اجتماعی‌شان به حدی رسیده که، قانون را رعایت می‌کنند و حق خود در جایی که لازم باشد می‌ستانند و در روند سرنوشت خود و کشور، منافع ملی را فدای منافع گروهی و منافع فردی نمی‌کنند، و نهایتن به نقش خود در شکل‌گیری حکومت و نظارت برآن باور دارند، در این‌صورت به لحاظ اینکه محتوا و ماهیت اهمیت ویژه‌ای می‌یابد، چندان توفیری نمی‌کند که حکومت چه شکلی داشته باشد

خالی از فایده نیست که موضوع کهنه و زبانزد پیرامون مثال‌هایی که از نظام‌های موجود در دنیا وجود دارد دوباره یادآوری شود

 جمهوری خودکامه و ستمگر
پادشاهی دیکتاتور و خون‌ریز
جمهوری پاسخگو
 پادشاهی دلسوز

بنابراین باید از منظر آسیب شناسی تحقیق کرد و دریافت که اشکال کار در کجاست که در گوشه ای از دنیا نظام جمهوری به خوشبختی و آسایش ملت نمی‌انجامد و در گوشه‌ای دیگر نظام پارلمانی مشروطه تصویری مخوف از خود به جا می‌گذارد و برعکسِ آن، تجربه‌های فراوانی وجود دارد که می‌تواند در هردو شکل، سعادتمندی یک ملت را نتیجه دهد

سوال اساسی اما به‌راستی اینست که آیا شکل می‌تواند بازگوکننده محتوا باشد؟ ما از معدود ملل معاصر هستیم که هردو شکل را تجربه کرده‌ایم و با توجه به همین پیشینه آیا با خود اندیشیده‌ایم که چرا به آنچه در جوامع توسعه یافته، مردم به آن دست یازیده‌اند، بدست نیاورده‌ایم؟  این ماایم که نوع حکومت را انتخاب می‌کنیم، آنرا شکل می دهیم و می‌سازیم و باید اصل مراقبت و نگهداری را در موردش مدنظر قرار دهیم و خلاصه مسبب اصلی نیک و بد آن - صرفنظر از دلایل‌اش که شاید ریشه در تاریخ یا فرهنگ ما دارد - خود ما هستیم. حکومت‌مان را به امان خدا رها کرده‌ایم، آنجا که باید می‌بودیم، حضور نداشتیم و آنچه که نباید می‌کردیم، کردیم و آنقدر وادادیم تا سرانجام سوارمان شدند: ملتی دموکرات پرور یا دیکتاتور پرست؟