Thursday, October 25, 2012

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند: خامنه‌ای دارد کشور را یواشکی ‌می‌فروشد

آخرین سخنرانی: کاری از مانا نیستانی

خبرها حکایت از مذاکرات پنهانی نمایندگان خامنه‌ای با آمریکایی‌ها دارد! علی خامنه‌ای هنرپیشه قابلی‌ست و تماشاچیان‌اش نیز در گوشه و کنار کشور مردمی ساده دل! او در فیلمی که سالهاست آنرا اکران کرده‌‌اند و ورژن‌های جدیدش هر روز به بازار می‌آید، دائم به آمریکا فحش میدهد، اما زیر زیرکی دارد با آنها گفتگو می‌کند

این موضوع را هم هاشمی رفسنجانی می‌داند و هم احمدی‌نژاد می‌فهمد: نگاه کنید به سخنان چند ماه اخیر این هردو دست‌اندرکار حکومت از تریبون‌های مختلف. هردوی آنها از مذاکره با آمریکا دم زدند تا یا به رهبر بفهمانند که آگاهند در پس پرده بیت چه خبر است و یا گوی سبقت را از او بربایند در ایجاد رابطه با آمریکا! اما این هردو از سوی خود رهبر و نیز طرفداران‌اش مورد هجوم و تعرض رسانه‌ای به سرکردگی حسین شریعتمداری قرار گرفتند

بعید نیست دعواهای اخیر بین قوا را نیز او از طریق یکی از نوکران‌اش - صادق لاریجانی - ترتیب داده تا بتواند افکار عمومی را منحرف کند و ماموریتی که به سایر نوکران‌اش مانند ولایتی، طائب، حسین شریعتمداری و اصغر حجازی سپرده پنهانی به ثمر برساند: علی خامنه ای دارد کشور را یواشکی به ثمن بخس بفروش می‌رساند که اگر اینطور نبود خیلی علنی و مثل بچه آدم، ضرورت گفتگو و ایجاد رابطه با آمریکا را در انظار عمومی مطرح می‌کرد، نه اینکه در جلو صحنه دشنام دهد و در پشت معکوس آن عمل را انجام می‌دهد: مصداق شعر معروف حافظ که می‌فرماید:" واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند، چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند"! بهر حال جای خرسندی‌ست که دست‌شان رو شده است و ملت باید تکلیف‌اش را با او و همدستان‌اش روشن کند

Wednesday, October 24, 2012

در فیلم "زورو" شمش‌های طلا نتوانست خودکامه را نجات دهد، در ایران چطور؟

واردات این‌همه شمش طلا از ترکیه، نشان از بحران عمیق اقتصادی در کشورمان ایران دارد. رژیم جمهوری اسلامی زده است به سیم آخر. این سیاست یعنی همه تخم مرغ‌ها را در یک سبد نگه‌داشتن! به باور من با توجه به اینکه نبض بازار طلا نیز همانند بسیاری از کالاهای استراتژیک دیگر در دستان گروه اداره‌کننده اقتصاد دنیاست، لذا هرگونه نوسان منفی قیمت جهانی طلا، که می‌تواند از طریق اعمال سیاست‌های بین‌المللی رخ دهد، حتما به زیان مردم ایران که صاحبان اصلی این ثروت است، تمام خواهد شد

 زمانی که از این‌ میزان شمش طلا گفتگو به میان می‌آید، آدم یاد فیلم "زورو" می‌افتد که خودکامه‌ی فیلم با بهره‌کشی از مردم، حبس و شکنجه آنها و تصاحب و چپاول ثروت ملت - که به انبوهی از شمش‌های طلا - مبدل شده بود - سرانجام نتوانست همانند تمامی خودکامگان و زورگویان در تاریخ، خود را از چنگ عدالت رهایی بخشد و عاقبت به‌خیر شود! آیا سیاست تازه اقتصادی رژیم مبنی بر واردات طلاهای ترکیه، می‌تواند علی خامنه‌ای و رژیم جمهوری اسلامی را از خطر سقوط برهاند؟ آیا براستی باید منتظر ظهور یک "زورو" باشیم؟ 

Tuesday, October 23, 2012

میرکاظمی، هماهنگ‌کننده کشتار مردم در تظاهرات پس از انتخابات: بزرگترین بدهکار بانکی

 آیا می‌دانستید سید حسن میرکاظمی، همان‌ست که در ترک موتورسواری اسلحه در دست در حمله و سرکوب مردم بی‌دفاع که به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات سال ۸۸، به خیابان‌ها آمده بودند، نقش هماهنگ‌کننده‌ی بخش اعظمی از لباس‌شخصی‌ها را به عهده داشته است: ماه زیر ابر نخواهد ماند و جنایات او که پاداش‌اش تاراج میلیاردها از ثروت ملت است، بزودی در دادگاه ملت برملا خواهد شد. لازم به یادآوری ست در همان زمان عکس او رسانه‌ای شد و چهره‌اش مورد شناسایی مردم قرار گرفت

میرکاظمی با اسلحه کمری در دست، بدنبال شکار مردم

حال اصل خبر بدهکاری او: به گزارش سایت بازتاب،  سید حسن میرکاظمی، معروف به حسن رعیت، که از حلقه نزدیک به محمود کریمی می باشد، در بسیاری عرصه ها از حرکتهای خیابانی تا ارزی و بانکی و... دست دارد و با گردن کلفتی به فعالیت خود ادامه می دهد. این فرد تنها به بانک کوچکی مثل بانک کشاورزی، ده ها میلیارد تومان بدهی دارد و بنابر گزارش بدهی های معوقه این بانک، فقط یک شرکت وی، به بانک کشاورزی 22 میلیارد تومان بدهی معوقه داشته که ارزش این بدهی ها با افزایش قیمت دلار، دست کم سه برابر شده است. این شخص مدیر عامل کارخانه دنیای فلز، پارسیان فلز البرز، لوح فشرده پارس و ... می باشد. از سید حسن رعیت تا سه سال قبل به عنوان بزرگترین بدهکار بانک کشاورزی نام برده می شد؛ به طوری که بدهی وی به بانک کشاورزی، بیش از 175 میلیارد تومان تخمین زده شده است
  عکس او همراه وزیر صنایع احمدی‌نژاد
  تصویر سند بدهی‌های او به بانک کشاورزی

منبع خبر بدهی سید حسن میرکاظمی
http://baztab.net/fa/news/16496

Sunday, October 21, 2012

بازدید رییس جمهور تقلبی از اوین، ممنوع


در پی اظهارات محسنی اژه‌ای، مبنی بر "به مصلحت نبودن بازدید احمدی‌نژاد از زندان اوین" چند سناریو متصور است

یک - حکومتیان، علاقه‌ای ندارند که فرصت "خود عزیزی" در برابر مردم را به احمدی‌نژاد بدهند چرا که بر این باورند احمدی‌نژاد در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری قصد بهره‌برداری تبلیغاتی دارد از هر آنچه که برای مردم حساسیت برانگیز است و به نوعی همدردی با خانواده زندانیان سیاسی را القا می‌کند

دو - احتمالا کسانی که - به عنوان زندانی سیاسی اما نور چشمی پاره‌ای از مقامات بلند‌پایه - ادعا می‌شود در اوین بسر می‌برند، در زندان نیستند و با بازدید احمدی نژاد دست مسولان قوه قضاییه و دستگاه امنیتی رژیم برای احمدی‌نژاد رو خواهد شد، بویژه آندسته از زندانیانی که بستگان‌شان در جناح به‌شدت مخالف احمدی‌نژاد فعالیت دارند
سه - آنقدر وضعیت داخل زندان‌ها خراب است، که حتا رییس جمهور نزدیک به رهبر، حق آگاه شدن از آنچه در آنجا می‌گذرد را ندارد و به همین لحاظ، نباید بهانه‌ای بدست احمدی‌نژاد برعلیه مخالفان‌اش بدست دهد

چهار - چون قوه قضاییه گمان می‌کند، احمدی‌نژاد قصد دارد طی این بازدید باسمه‌ای، به اطرافیان و نزدیکان خود چنین القا کند که سرنوشت آنها برای وی مهم است، از این بازدید ممانعت می‌کنند. احمدی‌نژاد در چند سال گذشته، همواره عوام فریبانه تلاش کرده است، به همدستان خود ثابت کند که نسبت به سرنوشت آنها دغدغه خاطر فراوانی دارد، و نمی‌گذارد خونی از دماغ‌شان بریزد
پنج - همه‌ی این بازی‌ها جنگ زرگری است بین ارکان مهم رژیم، در روند اپوزیسیون‌سازی برای روزهای حساس آتی! این طرح (تحمیل دو نامزد مثلا بد و بدتر) مدتهاست که از طریق اتاق فکر دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم مطرح و بطور جدی در دستور کار قرار دارد
***
بهرحال مواضعی که این روزها در برابر احمدی‌نژاد اتخاذ می‌شود، به رغم اینکه تماما نشان از درافتادن بخش اعظم اصول‌گرایان با او دارد، اما به باور من از آن بوی چهره‌سازی تازه‌ای از رییس جمهور تقلبی به مشام می‌رساند: باید با مراقبت به چنین چهره‌سازی‌ای که محبوب‌سازی نیز می‌توان بر آن نام نهاد، نگریسته شود، تا ناگهان خود را بر سر میز بازی‌ امنیتی رژیم نیابیم

Saturday, October 20, 2012

نیک‌آهنگ جان دست مریزاد: "آسایش روانی جامعه" موهبتی که هیچگاه قدرش دانسته نشد

سیر تکاملی ریال: طرحی از نیک‌آهنگ کوثر 

به بهانه انتشار کاریکاتوری از نیک‌آهنگ کوثر (کاریکاتور سیر تکاملی ریال) و در پی آن انتشار نوشته‌ای تند و انتقادی نسبت به آن کاریکاتور، وادار شدم چند خطی هم من قلمی کنم! درست است که ارزش ریال در زمان پهلوی‌ها نسبت به دوران قاجارها نصف گردید، اما آن کجا و ۵۰۰ برابر بی‌ارزش شدن‌اش در این‌روزها کجا! به باور من مفهومی که این کاریکاتور می‌رساند، ثبات ارزش ریال است در یک‌دوره از ابتدا تا انتهای آن. نوشته‌ی متعصبانه دوست عزیزمان نسبت به کاریکاتور مورد بحث و نسبت به وضعیت اقتصادی  دوران پیش از انقلاب، متاسفانه به‌گونه‌ای ناخواسته مُهر تاییدی‌ست بر شرایط فعلی کشور و ملت! به گمان‌ این نگارنده از جاده انصاف خارج می‌شویم، اگر کفه ترازوی‌مان را یکسویه و تنها با نگاه بر نقاط تاریک و منفی پُر کنیم

خوب، هی می‌گوییم شاه بد بود. همو بود که مصدق عزیزمان را با کمک دستگاه‌های اطلاعاتی غرب از صدارت به زیر کشید. خواهران و برادران شاه ظالم و دزد و اطرافیان‌اش چابلوس و مفت‌خور بودند! رشوه‌خواری رواج داشت. اختلاس هم حتما بود. سانسور بود. ساواک و شکنجه و زندانی سیاسی و اعدام هم الاماشاالله و و و
آری این‌ها همه وجود داشت که تماما قابل نقد است و تک تک‌شان اگر در دادگاهی صالحه طرح شوند، می‌توانند جرمی محسوب گردند، اما آیا انسان‌های پاک، نیکوکار، درستکار، سالم، دردآشنا، خردمند و باتدبیر، کم بودند که با همت خود، اما در بستری که در همان نظام برای‌شان فراهم شد، بر مصدر امور قرار گرفتند و به کشور و ملت خدمت کردند و از برکت وجودشان اندک ثباتی بوجود آمد، به ویژه در زمینه اقتصادی که موضوع کاریکاتور مورد بحث است؟ 

 اگر قبل از انقلاب، هیچ کار مفیدی هم صورت نگرفته باشد، وجود فقط همان‌ یک موهبت بزرگ "آسایش روانی جامعه" که هیچگاه روی پریشانی به خود ندید، و هیچگاه نیز قدرش دانسته نشد، میتواند به نظام گذشته نمره قبولی دهد و  نظام فعلی را رفوزه اعلام کند! آیا ستمی که در دوره کنونی می‌کشیم ورنجی که می‌بریم دارای پشتوانه‌ی معقول و منطقی است یا  فقط برای حفظ صندلی قدرت است! آیا ندیده‌ایم، نشنیده‌ایم و یا نخوانده‌ایم که: در گذشته کِی مردم همواره در حالت ترس و نگرانی از فردای خود بسر می‌بردند؟ کِی دغدغه بنزین و گوشت و مرغ و میوه و دارو و نان و گرانی و بیکاری برای عموم و در چنین سطح وسیعی وجود داشت؟ کِی فضای جنگ و خونریزی و بیچار‌گی بطور همیشگی و دائم تن‌ها را می‌لرزاند و با جان و روان ملت بازی می‌کرد؟ کِی دلار، چنین نوسانات وحشتناکی داشت و زندگی تک تک شهروندان را دستخوش نوسان می‌کرد؟ کِی گروه گروه از بهترین فرزندان این آب و خاک، به دلیل شرایط دشوارِ حاکم، کشور را ترک می‌کردند؟ آیا فراموش کرده‌ایم همان‌هایی هم که در خارج دانشی آموخته بودند و قصد ماندگاری داشتند، به تشویق همان نظام بد سیاسی و توسط مردانِ همان شاه در آن روزگار، به مملکت بازگردانده می‌شدند! ما را چه می‌شود که فقط بدی‌ها را می‌بینیم؟ به خودمان نباید نهیب بزنیم که بیشترِ دغدغه‌ها در پیش از انقلاب، از جنسِ نبودِ آزادی‌های سیاسی بود، نه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی که امروز همه‌ی این دغدغه‌ها را باهم یک‌جا داریم!؟ اما فراموش هم نکرده‌ایم که در گذشته نیز شرایط بد اقتصادیِ ناشی از ضعف طرح‌ها و نبود برنامه‌هایی که قادر باشند ورود ناگهانی دلارهای نفتی را مدیریت کنند، عده‌ای را در تنگنا قرار داده بود، اما این‌همه دغدغه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در سطح خانواده و اجتماع به‌گونه‌ای فراگیر و همه‌جانبه، هیچ‌گاه بدین شکل وجود نداشت
 
 در همان بستر فرهنگی و سیاسی تنگ و تاریک قبل از انقلاب، اما آنقدر فضا فراهم شده بود تا بزرگترین متفکران و اندیشمندان اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و سرآمدان علوم در سرزمین‌مان شکوفا شوند و امکان بروز یابند. همان‌هایی که هنوز به عنوان افتخار کشورمان ازشان یاد می‌کنیم. همان‌هایی که در همان فضای خفقانی، به عنوان استادان بزرگ دانشگاه‌ها اجازه خدمت به کشور را داشتند. همان‌هایی که سالهاست - پس از انقلاب - جای‌شان را به کسانی داده‌اند که مدارک‌شان تقلبی از آب در آمد! از آنهایی می‌گویم که دیگر در میان جوانان‌مان در مراکز دانشگاهی کمتر یافت می‌شوند! آنهایی که یا در میانسالی، دق‌مرگ شدند، یا خانه نشین‌شان کردند، یا به خدمت خارجیان درآمدند و یا در گوشه‌ای در زندان‌ عمر می‌گذرانند! در کجای تاریخ یک‌صد ساله‌ی اخیر سراغ دارید که اینگونه به کارِ کارشناسانه، برنامه‌ریزی، بودجه نویسی، کیفیت، بهینه‌سازی، تدبیر، مدیریت و خلاصه ابزار اداره‌ی کشور و ملت بی‌اعتقادی وجود داشته باشد؟ آیا قبل از انقلاب تشکیلات اداری مانند امروز بی در وپیکر بود؟ آیا در اداره امور، این چنین، خان خانی وجود داشت؟ آیا به این میزان تعدد مراکز تصمیم‌گیری رشته‌ی کار از هم می‌گسست؟ آیا این همه حرف‌های یامفت و غیرعلمی از تریبون‌های ریز و درشت توسط عده‌ای بی‌سواد و واپسگرا و در تضاد با یکدیگر شنیده می‌شد؟ آیا این همه منبردار صد من یک غاز که خزعبلات، تحویل خلق‌الله دهند، دیده می‌شد؟ آیا این تعداد نابخرد و بی‌سیاست در اداره امور سهیم بودند؟

 آری کاریکاتور "سیر تکاملی ریال" نیک‌آهنگ، کاری‌ست زیبا، متفکرانه و ماندنی، دست مریزاد! اما در این رهگذر در تعجب‌ام از بعضی‌ از دوستان - که عزیزمان هم هستند - چنین برخورد غیرمنصفانه‌ای که بر همه چیز گذشته‌مان مُهر باطل می‌زنند! سوال اینست که آیا هنوز وقت آن نرسیده که به همه‌ی واقعیت‌ها - چه تلخ و چه شیرین - درهم، یک‌جا و مخلوط باهم بنگریم؟

Saturday, October 13, 2012

آیا خامنه‌ای نمی‌دانسته هزینه میلیاردها دلاری پروژه‌های هسته‌ای، مقرون به صرفه نیست؟


جمهوری اسلامی طی یکماه گذشته در چندین نوبت اعلام آمادگی کرده است که در زمینه هسته‌ای آمادگی انعطاف دارد. بار نخست سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی، بار دوم علی اصغر سلطانیه نماینده ایران در سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای، بار سوم محمود احمدی‌نژاد رییس جمهور، و بار آخر نیز رامین مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه به صراحت مقرون به صرفه نبودن اقتصادی عملیات غنی‌سازی ۲۰ درصدی (اعترافی دیرهنگام) را اعلام کرده‌اند و به نظر می‌رسد غرب منتظر است تا علی خامنه‌ای ولی فقیه مسلمین جهان و رهبر جمهوری اسلامی، به این به‌صرفه نبودن پروژه هسته‌ای اعتراف کند! اما در این رهگذر سوالی مطرح است: آیا بالاترین مقام جمهوری اسلامی - که ادعاهای خود و اطرافیان‌اش گوش فلک را کر کرده است - نمی‌دانسته که راه اندازی این همه سایت برای غنی‌سازی اورانیوم و سایر امور هسته‌ای با هزینه‌های میلیارد دلاری، مقرون به صرفه نیست!؟

در پیوند با اینکه پروژه‌های هسته‌ای مقرون به صرفه نیست چند احتمال وجود دارد

یک: به هیچ کارِ کارشناسانه‌ای در کشورمان اعتقادی وجود ندارد و کارها دِیمی و با مدیریت هیاتی انجام می‌شود. به عبارت روشن‌تر امور، باری به هر جهت اداره می‌شود و از تحلیل دورنما و چشم‌انداز ناشی از تصمیمات خبری نیست
دو: کار کارشناسی انجام می‌شود و طی آن تمامی امکانات، محدودیت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها در نظر گرفته شده و نتیجه نیز، آن است که پروژه اجرا نشود، اما از سر خودخواهی و حفظ قدرت، کار معکوس را برمی‌گزینیم که در این صورت می‌توان نتیجه گرفت، منافع ملی و حقوق ملت از اهمیت بسزایی برخوردار نیست
سه: آنقدر بریز و بپاش و دزدی و بخور بخور در راه‌اندازی پروژه‌های هنگفت از این دست وجود دارد، که همه به فکر جیب خود هستند و با تدارک و تامین لوازم بنجل و از رده خارج شده، با قیمت های چند برابر، اینکه کمیسیون و حق دلالی‌ای نصیب دست اندرکاران و رانت‌خواران گردد، کفایت می کند
چهار: همیشه باید زور بالای سرمان باشد، تا کاری را که نتیجه‌اش رویارویی با جامعه بین‌المللی‌ست ملتمسانه به کناری نهیم و اعلام کنیم انجام آن به صرفه نیست! بیشتر تصمیمات حاکمان رژیم طی ۳۳ برقراری حاکمیت جمهوری اسلامی به ویژه ۷ سال اخیرهیجانی و از سر تعصب بوده است که آخرین آن یعنی همین تصمیم هسته‌ای در اثر فشار، دارد متوقف می‌شود
***
آنچه که مهم است اینست که در مخرج مشترک تمامی حالت‌های اشاره شده، بی‌سوادی، بی‌سیاستی، نابخردی و سومدیریتِ حاکمان رژیم جمهوری اسلامی کاملا مشهود است و نتیجه‌ آنست که این ثروت عظیم - متعلق به ملت ایران - چنین بیهوده از بین رفته است و می رود! مجموعه‌ی این زیان‌ها شامل هزینه‌های راه‌اندازی پروژه‌های ریز و درشت و ساخت سایت‌های زیرزمینی، هزینه‌های ناشی از تاثیرات تحریم‌ها بر کشور و ملت، هزینه‌های مربوط به عدم‌النفع اجرا نشدن پروژه‌های نیمه‌کاره گازی و نفتی و سرانجام هزینه‌هایی که در اثر تقدیم امتیازات بی‌حد و حصری خواهد بود که باید بابت چنین عقب‌نشینی‌ای به غربی‌ها اعطا شود، می‌باشد! تازه این گوشه‌ای از گندکاری آقایان است، اما این باور وجود دارد که روزی پیش خواهد آمد که صد‌ها برابر این زیان در رابطه با سایر پروژه‌های نظامی، نفتی و صنعتی برملا خواهد شد 

Friday, October 12, 2012

خامنه‌ای و تحریک اسراییل به حمله به ایران از طریق نصرالله: آخرین ترفند برای جلوگیری از فروپاشی؟


با خبری که امروز رسانه‌ای شد مبنی بر ایرانی بودن هواپیمای بدون سرنشین بر فراز خاک اسراییل، توسط حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان، این گمانه‌زنی می‌تواند تبدیل به یقین شود که خامنه‌ای، ماجراجویی‌های تازه‌ در تحریک حمله اسراییل به تاسیسات هسته‌ای ایران را، به نفع استمرار حکومت جمهوری اسلامی می‌پندارد

این‌طور به‌نظر می‌رسد که حاکمان جمهوری اسلامی، برای بقای خود حاضرند منافع ملی را زیر پا گذاشته و هرگونه پیامدهای جنگ از جمله کشته شدن، علیل شدن و آوارگی بی‌شماری از هموطنان و از بین رفتن ساختارهای حیاتی که طی سالیان و با پول این ملت بوجود آمده است، برای‌شان اهمیت ندارد

اما در این میان نباید فراموش کرد که علاوه بر به خطر افتادن منافع ملت ایران، بسیاری دیگر از ملت‌های منطقه در صف قربانیان این جنگ خواهند بود. بهر حال توهم اینکه حمله اسراییل به ایران باعث نجات رژیم جمهوری اسلامی از سقوط و فروپاشی شود، خیالی بس باطل است، چرا که اگر چنین تصور می‌شود که مردم ایران در جنگی که ولی فقیه فرمانده آن باشد، به وحدت ملی در زیر پرچم چنین رژیمی خواهد رسید، اشتباه محاسبه رژیمیان خواهد بود. به باور من، اکثریت مردم ایران  در هیچ جنگی، از رژیم فعلی حاکم بر ایران، پشتیبانی نخواهند کرد

Tuesday, October 9, 2012

هشدار تازه وزارت اطلاعات به مدیران: بوی حبس و شکنجه و خون از آن به مشام می‌رسد


وزارت اطلاعات ایران هشدار داد که آمریکا در صدد است "برخی مدیران میانی و حتی عالی‌رتبه جمهوری اسلامی" را به سمتی سوق دهد که انگیزه خود را برای مقابله با فشارهای بین المللی از دست بدهند

به گمان من چنین هشداری نشانه‌هایی از پیش دستی رژیم برای سرکوب مردم است که به این نتیجه رسیده‌اند، سیاست‌های خرد و کلان رژیم نابودی کشور را در پی دارد. این قضیه هیچ ربطی به هیچ کشور خارجی از جمله آمریکا ندارد. ترفند رژیم همواره بدین گونه بوده است که هر حرکت اعتراضی صنفی، اجتماعی و سیاسی را به دشمنی فرضی ربط دهد و کم‌کاری، نابخردی، آلودگی مالی و بی‌سیاستی رهبران رژیم را از این طریق ماست‌مالی کند
***
این وزارتخانه همچنان  می‌گوید که آمریکایی‌ها در تلاش هستند شرایطی ایجاد کنند که "مطالبه برای تغییر راهبردهای سیاست خارجی به‌ویژه در بحث هسته‏‌ای از درون دولت آغاز شود" یا "اختلافاتی درون نظام بر سر چگونگی ادامه مسیر و میزان هزینه منطقی که باید پرداخت" در بگیرد

به باور من بخش‌هایی از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور که ماموریت تجزیه و تحلیل اطلاعات را به عهده دارند، با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی رژیم، دریافته‌اند که مشکلات عدیده‌ای که رژیم با آن دست به گریبان است احتمال دارد هر آن مبدل به نافرمانی در سطح مدیران عالی و میانی و انفجار اجتماعی شود
***
دستگاه اطلاعاتی ایران در بخشی دیگر از مطلبی که منتشر کرده، در مورد برنامه ریزی های آمریکا برای "تبدیل نارضایتی های اقتصادی به ناامنی" هشدار داده و مدعی تلاش "جریان فتنه" برای سوء استفاده از "بحران های کارگری" و "وضعیت معیشت مردم" شده است

بسته شدن بسیاری از کارخانجات تولیدی و به تبع آن بیکاری کارگران و حقوق معوقه بازنشتگان و کارگران و گرانی سرسام‌آور اجناس ناشی از سقوط ریال این روزها منجر به اعتراضات پراکنده شده است، اما به نظر می‌رسد روند اعتراضات رو به فراگیری گذاشته است
***
از هم‌گسیختگی دستگاه های اجرایی، قانون‌گذاری، قضاوت و سایر نهادها کاملا مشهود است! اینکه احمدی‌نژاد و دار و دسته‌‌اش بطور علنی انگشت اتهام خود را رو به نهادهای تحت مدیریت رهبر نشانه رفته است و رفسنجانی در لفافه مشکلات موجود را از چشم رهبر می‌بیند و نوری‌زاد در آخرین نامه‌ی خود، بیت رهبری از جمله همدستی طائب و مجتبی خامنه‌ای و سرداران ریز و درشت سپاه را در به لبه پرتگاه کشاندن کشور، موثر می‌داند و از سوی دیگر محمد اصفهانی صدای اعتراض خود را به پارازیت اندازی رژیم بلند کرده است و اصناف مختلف اعتراضات خود را بدون محابا و با تجمع در برابر ادارات دولتی و وزارتخانه‌ها، افزایش داده‌اند نباید این تردید را به خود راه داد که از تجزیه و تحلیل‌ اطلاعاتی دستگاه امنیتی رژیم، نتیجه‌ی وحشتناکی برای رژیم حاصل شده که منجر به این تهدید شده است. به باور این نگارنده از چنین هشدار پیشگیرانه‌‌ای، بوی حبس و شکنجه و خون از آن به مشام می‌رسد

Wednesday, October 3, 2012

احمدی‌نژاد را دارند دراز می‌کنند: همه مقصرند، از همه بیشتر رهبر!


او در ملاعام و در همان نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با صدای بلند و رسا و بدون اینکه تفسیربردار باشد اعلام کرد، نظر من به احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است. این نماز جمعه همانی بود که علی خامنه‌ای دستور شلیک به مردم بی‌گناهی که متمدانه، به نتایج انتخابات اعتراض داشتند، را نیز صادر کرد

بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتا فرهنگی که احمدی‌نژاد مجری اجرای آن بوده، توسط رهبرش به او دیکته شده است. کش دادن مذاکرات هسته‌ای، جلوگیری از باز شدن پرونده های سنگین مالی دست‌اندرکاران حکومتی، جداسازی جنسیتی در دانشگاه‌ها، حذف بخش‌های علوم انسانی از مفاد دانشگاهی و  حذف بسیاری از رشته‌ها، بگیر و ببندهای مطبوعاتی، حبس و بیکار کردن وکلای درجه یک دادگستری، حمله به و تخریب سفارتخانه بریتانیا، اعمال سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد، حبس و تبعید و حصر منتقدان و معترضان، جلوگیری از محاکمه عاملان و آمران ماجرای کهریزک و سفارش به اعطای پست و مقام مهم‌تر به قاضی مرتضوی و بسیاری دیگر از این موارد که کشور را به این مرحله از بحران رسانده، تماما با مدیریت و پشتیبانی مستقیم خامنه‌ای‌ها صورت پذیرفته است

نظام حکومتی مستقر در ایران، طی سالیان نشان داده است که برای تطهیر رهبر، کسی یا کسانی باید قربانی شوند و مقصر اصلی همچنان در زرورق تقدس باقی بماند، اما این‌بار به نظر می‌رسد طور دیگری‌ باشد. علی خامنه‌ای که بی‌محابا خود را سپر بلای احمدی‌نژاد کرد و طی سه سال گذشته از تمامی طرح‌های او حمایت کرد و هر کجا که صدایی در انتقاد از او و نزدیکان‌اش که دستی در آلودگی داشتند، بلند شد در نطفه خفه کرد و از سوی دیگر احکام حکومتی صادر کرد و از این طریق نظریات خود را اعمال کرد و صدا و سیما را در جهت تضعیف و تمسخر معترضان و تبلیغ مقام شامخ ولایت فقیه راهبری کرد، اینک باید پاسخگوی ورشکستگی کشور در تمامی ابعاد باشد. حالا اما قربانی دانه درشت محمود احمدی‌نژاد بوده و نوبت او فرارسیده است! برای بحرانی که کشور را به لبه پرتگاه رسانده است، دارند اورا دراز می‌کنند: اما به باور من، همه مقصرند، از همه بیشتر رهبر

Monday, October 1, 2012

ادامه‌ی سقوط ریال می‌تواند منجر به سقوط رژیم شود


ساعت به ساعت ارزش ریال نسبت به ارزهای خارجی کاهش می‌یابد، بحرانی که حتا در روزهای پیش و پس از انقلاب ۵۷ دیده نشد. دولتی‌ها به سرکرده‌گی احمدی‌نژاد سعی می‌کنند این بحران را بدون ذکر شواهد مستدل - و فقط با ادا و اطوار در جلوی دوربین تله‌ویزیون - به یک گروه خاص مافیایی در درون کشور ربط دهند. جناحی از مجلسیان معتقدند که دست احمدی‌نژاد در این پروژه در کار است، و با این عمل کشور را به سوی پرتگاه هول می‌دهد. از بیت رهبری خبری نیست و سکوت مرگبار آنجا را فراگرفته است. پاره‌ای سقوط ارزش پول ملی را به دست‌هایی در خارج از کشور ربط می‌دهند. بانک مرکزی و رییس آن بهمنی، ماه‌هاست که می‌گوید برابری ریال با ارز‌های خارجی از هفته آینده، بهبود خواهد یافت اما هنوز از آن هفته‌ای که مورد نظر بهمنی‌ست خبری نیست. بسیاری از تحلیل‌گران بحران مالی اخیر را نشات گرفته از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و در پی آن فشار‌های غرب در اجرای همان قطعنامه‌ها - کاغذ پاره ها - می‌دانند و در همین راستا اثرات بحران امروز را در زندگی مردم بین سه تا شش ماه آینده پیش‌بینی می‌کنند که به یک فاجعه تمام عیار مبدل خواهد شد و راه حل کاهش بحران را در عقب‌نشینی جمهوری اسلامی (نوشیدن جام زهر) از مواضع‌اش در مسائل بین‌المللی می‌پندارند. برخی نیز نابخردی‌های دست‌اندرکاران و ناکارآمدی دستگاه مالی و ارزی کشور را مقصر جلوه می‌دهند 

 اگرچه اعتقادی به انجام کارِ کارشناسانه‌ی علمی در نوک تصمیم‌گیری هرم قدرت در ایران وجود ندارد، اما می‌توان انتظار داشت تا معدود خردمندان در بدنه حکومت، تشکیل یک مجمع صالح و بی‌طرف اقتصادی را برای مشاوره پیشنهاد و تشکیل دهند، مگر اینکه درد تشخیص داده و درمان‌پذیر یا ناپذیر بودن آن به گفتمان گذارده شود! شاید ترس و واهمه از برملا شدن علنی یک فاجعه ملی (یک دلار آمریکا در آغاز ریاست جمهوری احمدی‌نژاد حدود ۹۰۰ تومان بوده است و در چند ماهه پایانی آن دارد به سمت ۴۰۰۰ تومان و شاید هم بیشتر حرکت می‌کند ) که می‌تواند نشان از سقوط همه چیز و همه کس داشته باشد، سبب شده است که کاری در این زمینه صورت نپذیرد (پاک کردن صورت مساله)؟

در جایی که همه روزه شاهد گستردگی فقر در میان مردمان‌مان هستیم، بسیاری از کارگران بیکار شده‌اند، بیشماری به خاطر تعویق در دریافت دستمزدشان، صدای اعتراض بلند کرده‌اند و بازنشستگان‌مان، ناامید از ادامه زندگی بسر می‌برند، آیا می‌توان انتظار داشت که استمرار بحران ارزش پول ملی ما، ابتدا به یک فاجعه ملی و سپس، به انفجار اجتماعی و نهایتا به سقوط حکومت رژیم جمهوری اسلامی منجر شود؟
برای یادآوری: معروف است که سقوط نظام عریض و طویل شوروی، از سقوط پول ملی‌شان آغاز شد